عشق من و بابایی محمد کیان جون عشق من و بابایی محمد کیان جون، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

محمد کیان پسر قشنگم

تولد سه سالگی

سلام عزیزممممممممممممممم سلام پسر قشنگم سلام یکی یدونه ی مامان قربونت برم عزیزم دلم واسه نوشتن برات تنگ شده بود  نمی دونم چرا طلسم شده نوشتن برات !!!  هر جوری  می خواستم بشینم بنویسم و برات از روزهای زندگیت بگم که داره تند تند و پشت سر هم میگذره ، نمی دونم چرا نمیشد. اما دیگه واسه تولدت مگه میشه ننوشت !!! تولدت قشنگ ترین و بزرگ ترین اتفاق زندگیم بود با این که الان سه سال ازش گذشته نمی تونم لذت اولین باری که دیدمت و فراموش کنم وقتی اونقدر کوچولو موچولو با لب های قرمز گذاشتنت تو بغلم ... یادش بخیر خدا به همه زن ها لذت مادر شدن و عطا کن . آمین .... خب بریم سر اصل مطلب با اجازه بزرگ تر ها  یه سلامم به دو...
29 شهريور 1394

26 ماهگی

سلام سلام خوش تیپ مامان      قربون اون شکلت برم الهی دورت بگردم یکی یدونه مامان  خب بازم یه ماه پر از عشق و خاطره گذشت  امروز ماهگرد 26 ام دوسال و دو ماهه شدی فدات شم و زود زود داری بزرگ میشی  دلم واسه لحظه به لحظه که میگذره تنگ میشه امروز یاد اون روزا افتاده بودم که چهاردست و پا می رفتی توی خونه تا حواسم ازت پرت میشه تو حمام بودی و غش غش می خندیدی ... یادش بخیر این خاطرات  یادم میاره که باید از هر لحظه بودن باهات لذت ببرم چون تکرار شدنی نیست  حالا بریم سر این ماه : اول اینکه خیلی سخت سرماخوردی قربونت برم الهی بمیرم برات خیلی شبا گریه می کردی تو خواب و من فکر می کردم ...
29 آبان 1393

25 ماهگی

سلام قند عسلم سلام عزیزم سلام لواشک آلوی من  خوبی مامانی ؟! امیدوارم که خوب باشی عزیزم  یه ماه دیگه ام گذشت و الان دوسال و یک ماهه که به زندگیمون عشق آوردی و خونمون و پر کردی از شادی و نور   قربون قدم های کوچولوت برم که پر از خیر وبرکت ِ برامون  از این یه ماه اگه بخوام برات بگم : خیلی بهتر از قبل حرف می زنی و جمله بندی هات خیلی بهتر شده و کامل منظورت و می رسونی بهمون و بقیه ام دیگه حرفات و کامل می فهمن اینجوری نیست که نیاز به مترجم داشته باشی  با یه مرکز بازی آشنا شدم که ساعتی نگه می داره بچه ها رو و کلی بازی های باحال و خاله های مهربون داره توی این ماه چند باری بردمت بازی کردی ...
29 مهر 1393

داستان جشن تولد 2 سالگی کیان

سلام سلام صد تا سلام هزار  و سیصد تا سلام یه سلام رنگی رنگی به پسر به این قشنگی  به به عجب شاعری هستم من البته وارد فصل پاییز که میشیم معمولا همه شاعر میشن منم یکی از اونا  خب مامانم اومدم برات ماجرای تولد دو سالگیت و با یکم تاخیر بنویسم آخه این اینترنت محترم ما همه اش قطعی داره و اعصاب مصاب نمی ذاره واسه آدم  امسال جشن تولد کیان جون به دوقسمت و دوتا مهمونی تبدیل شد آخه سال پیش چون تعداد مهمونا زیاد بودن خیلی اذیت شدیم  و من به شخصا هیچی از اون تولد نفهمیدم تولد امسال و 5شنبه 27 شهریور با فامیلای بابا گرفتیم و جمعه 28 شهریور با فامیلای مامان دوتا مهمونی با جمعیت 25 نفر اینجوری خسته شدیم ولی مهمونی ه...
11 مهر 1393

تولد دو سالگی ( تم بره ناقلا)

سلام عزیزم سلام عشقم سلام قند عسله مامان تولدت مبارک پسرم دو ساله پیش تو این ساعت هنوز تو دل مامان بودی و شب ساعت 10 و نیم اومدی به زندگیمون  قربون قدم های خوشگلت برم قربون این همه شیرینیت برم عزیزم  خدا رو شکر می کنم که ما رو لایق دونست که مامان بابای تو باشیم و خدا می دونه که چقدر دوستت داریم عزیزم خب از تولدت بگم که چون افتاده بود روز شنبه یعنی امروز ما دو شب تولد گرفتیم با خانواده هامون یعنی 27 ام  و 28ام امشبم باز خودمون باهم تولد بازی می کنیم که حسابی بهت خوش بگذره و کیف کنی چون عاشق تولدی خیلی جای همه خالی بو د و خیلی خوش گذشت  حالا توی پست بعدی که امشب یا فردا می ذارم عکسا رو آپ می ک...
29 شهريور 1393

23 ماهگی

سلام قند عسلم سلام عشقم :* خوبی مامانی خوبی پسرم :) فقط خدا می دونه چقدر عزیزی برام و هر روزی هم که میگذره عزیزتر میشی و خودت وبیشتر تودله همه جا می کنی مخصوصا من و بابا عبد باورم نمیشه فقط یه ماه دیگه مونده تا تولد 2 سالگی !   زودزود بزرگ نشو مامانی قربونت برم اینقدر روزا زود میگذره! کاش لحظه لحظه های این روزا رو میشد نگه داشت !     23 ماهگیت مبارک پسر ماهم    خب بریم سر اتفاقات این ماه : مهمترین اتفاق این بود که پسر ماهم و از شیر گرفتم :) الهیی قربونت برم مامانی که اینقدر مظلوم  و آروم بودی اصلا اذیت نکردی ناراحت بودی بهونه میگرفتی ولی خیلی خیلی زود تموم شد و با ...
29 مرداد 1393

22 ماهگی

سلام فندق کوچولوی من سلام عشقم  عزیز دلم پسر مهربون و خوش اخلاقم بازم یه ماه دیگه گذشت و بزرگ تر شدی هرچی بزرگتر میشی مهربونی و محبتت هم بیشتر میشه فوق العاده اجتماعی و خوش برخوردی همین جوری توی خیابون به همه سلام می کنی حتی به لوازم خونه ام سلام می کنی   اینقدر مودبی خیلی بازی با بچه های دیگه رو دوست داری البته هنوز حس انحصار طلبی و داری و خیلی راضی نمیشی اسباب بازی هاتو قسمت کنی ولی مثل قبل هم نیستی که هر چیزی دست بچه های دیگه می دیدی می خواستی  و به زور می رفتی می گرفتی الان مسئله مالکیت و درک می کنی تا حدودی و می دونی که هرچیزی صاحبی داره و باید ازش اجازه بگیری واسه برداشتنش و نمیشه همه چیز ...
29 تير 1393

عکسهای جامونده از ماه قبل

سلام به یکی یدونه خونمون کیان جونم  به قول خودت سَـــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام  خوبی عسلم خوبی عزیزم ؟قربونت برم مهربونم  این بار اومدم با یه عالمه عکس که ازت گرفته بودم و ماهگردت نشد بذارم برات حالا یکم از خودت بگم و بعد بریم سراغ عکسا مثل همیشه فوق العاده پسر خوبی هستی و حرف گوش کن آفرین پسر خوبم بعضی وقتا یهویی یه کلمه ای رو خودت میگی مثلا یه شب یهویی موقعی که می خواستی بخوابی به مامان جان گفتی شب بخیر  اینقدر ذوق کردیم که نگو   کلا من اصرار نمی کنم که چیزی رو بگی مثلا هی بگم بگو سلام یا بگو شب بخیر یا هر چیز دیگه ای ! خودت خوب گوش می کنی به حرفامون و بعد یهویی شروع...
16 تير 1393

21 ماهگی

سلام عروسکم  سلام پسر ماهم سلام قند عسلم سلام عشقم  قربونت برم مامانی ببخشید که دیر به دیرو ماه به ماه میام سر میزنم آخه یه مدت بد جوری عادت کرده بودم به اینترنت و همه اش وقتم تلف می شد تو هم اصلا خوشت نمیاد که با سیستم کار کنم و دوست داری همه اش باهم بازی کنیم  کلا به لب تاب حساسی و نمی ذاری دست بزنم همه اش از سرو کله ام می ری بالا و می خوای همه حواسم به تو باشه  خلاصه که دیرکرد من و ببخش قربونت برم  یواش یواش یه ماه دیگه هم گذشت و شما یه ماه بزرگ تر شدی و روز به روز هم شیرین تر الان دیگه مثل طوطی خوشگلا هرچی می گیم تکرار می کنی و باید خیلی حواسمون به رفتار و گفتارمون باشه چون عینا تک...
29 خرداد 1393