عشق من و بابایی محمد کیان جون عشق من و بابایی محمد کیان جون، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

محمد کیان پسر قشنگم

عکسهای جامونده از ماه قبل

1393/4/16 10:51
1,388 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به یکی یدونه خونمون کیان جونم محبت

به قول خودت سَـــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام خندونکخوبی عسلم خوبی عزیزم ؟قربونت برم مهربونم 

این بار اومدم با یه عالمه عکس که ازت گرفته بودم و ماهگردت نشد بذارم برات

حالا یکم از خودت بگم و بعد بریم سراغ عکسا

مثل همیشه فوق العاده پسر خوبی هستی و حرف گوش کن آفرین پسر خوبم

بعضی وقتا یهویی یه کلمه ای رو خودت میگی مثلا یه شب یهویی موقعی که می خواستی بخوابی به مامان جان گفتی شب بخیر 

اینقدر ذوق کردیم که نگو خندونک کلا من اصرار نمی کنم که چیزی رو بگی مثلا هی بگم بگو سلام یا بگو شب بخیر یا هر چیز دیگه ای ! خودت خوب گوش می کنی به حرفامون و بعد یهویی شروع می کنی به گفتنش و خیلی شادمون می کنی 

یکی دیگه از کارای بامزه ات اینه که هر وقت توی روز یا شب خوابت بگیره خودت بالش یا به قول خودت باشیلت و بر می داری و می ری تو ی اتاقت که خودت میگی اوتاق و میگی مامانم لالا لالا 

به هیچ وجهی هم نمیشه از لالا منصرفت کرد و حتما باید بخوابی مهمم نیست کجا باشیم و خونه کی باشیم یه اوتاقی پیدا می کنی و میری توش و لالا لالا می کنی 

قربون اون برنامه خوابت برم که اینقدر بهش مقیدی خندونک

تازگی ها از دیدن کارتون ببعی ها انصراف دادی و گیر دادی به باب اسفنجی

صبح که میشه بدوبدو میای از اتاق بیرون و میگی پاتیک پاتیک ( پاتریک) یا اوخ تا بوس (اختاپوس) 

خلاصه که از بس باب اسفنجی دیدم سرسام گرفتم اصلا هم نمیشه حواست و پرت کرد که یادت بره تا نبینی ول کن نیستی !!! 

راستی الان که این مطلب و دارم می نویسم روز نه ام ماه رمضونه و من بعد از دوسال مرخصی امسال و روزه گرفتم 

خدا روشکر خیلی اذیت نشدم چون همه اش تو خونه ام و سعی می کنم زیاد بیرون نرم و تو خونه سرت و گرم کنم چون خیلی هوا بیرون گرمه

شمام خیلی پسر خوبی هستی و کمتر شیطونی می کنی و پسر خوبی هستی همکاری می کنی بامن که بتونم به کمک خدا روزه هامو بگیرم 

وای فکرشو بکن روزی که تورو واسه سحر بیدار کنم و بخوای روزه سرگنجیشکی بگیری خندونک ای قربونت بره مامانت از الان ذوق اون روزو دارم و دلم ضعف میره براتمحبت

خب دیگه بریم سراغ عکسای ماه گذشته و چندتایی هم جدید بوس

 

یه بار وقتی سپاهان شهر خونه مامان جان اینا بودیم رفتیم باهم پارک و شما رفتی ترامبولین و خیلی دوست داشتی و از اون به بعد همه اش گیر میدی بری بپر بپر از شانستم اونجا با شهرداری مشکل پیدا کرده و تعطیل شده حالا یه جای جدید باز شده که قراره ببرمت بازی کنی البته بیشتر دوست داری بچه ها رو نگاه کنی تا اینکه خودت بپری

کیان

بپر کیان

یه گلای خوشگلی هم اونجا بود که باهاشون عکس گرفتی 

اینم کیان و مامان جان 

کیان و مامان جان

قربون اون خندیدنت برم عزیزم بوس

اینم شما در حال کنجکاوی توی گلا خندونک

کیان و گل

دیگه اینکه خودت خیلی پسر خوبی هستی و خودت میوه می خوری اونم خیلی مرتب و تمیز با چنگال ! الهی من دورت بگردم عشقم

نوش جونت عشقم

خب حالا می رسیم به عکسای کیان و دوستش آرمیتا که رفته بودیم باغ گلها و از هم جدا نمی شدید و همه اش دنبال هم می رفتین همه اش هم سراغش و میگیری و قراره این هفته بازم بریم باهم بیرون که بازی کنید باهم

کیان و آرمیتا در باغ گلها

کیان و آرمیتا در باغ گلها

کیان و آرمیتا در باغ گلها

کیان و آرمیتا در باغ گلها

کیان و آرمیتا در باغ گلها

کیان و آرمیتا در باغ گلها

کیان و آرمیتا در باغ گلها

کیان در باغ گلها

وقتی کوچولو بودی هم رفتیم باغ گل ها با عمه ها و توی این چاه عکس گرفتی یادش بخیر خیلی کوچولو موچولو بودی جوجه خوشگله

کیان در باغ گلها

خب اینم از عکسای باغ گلها ، حالا یه عکس پدر پسری 

عشقای من

این روزا به حرف زدن با تلفن و موبایل خیلی علاقه داری و هم اش گوشی و بر میداری و دور اتاق راه میری و حرف می زنی 

تلفن الوووووووووووو

قربونت برم عشقم

خب یه چیزی که یادم رفت بگم اینه که نمی دونم چرا تازگی ها گیر دادی به تولد و همه اش دوست داری تولد بازی کنیم و شمع بیاریم فوت کنیم مثلا لگو هارو می چینی روی هم و میاری روی میزی میگی کیک بعدم دست میزنی و میگی تولده تولده خندونک الهی من قربونت برم  دیشب مامان جان ظرف طالبی ها رو آورده بود که توش چنگال زده بود تا دیدی دویدی اومدی گفتی تولده تولده و می خواستی چنگالا رو فوت کنی !!!قه قههبوس 

خلاصه اینقدر عشق تولدی که چند وقت پیش خونه مامان جان اینا برات یه تولد الکی گرفتیم و کلی بهت خوش گذشت و بازی کردی 

تولد بازی

تولد بازی

الهی قربون اون فوت کردنت برم که روی کیک و پر از آب دهن کردی و مجبور شدیم کلا روی کیک و با چاقو برداریم خندونک

اینم کیک 

کیک

تولد الکیت مبارک عشقم خندونک

یه روزم من و بابایی داشتیم ناهار می خوردیم سر میز که دیدیم تو این تیپی نشستی پای تلوزیون یا به قول خودت ( تونه)  !!! نمی دونم چرا تلوزیون و اینجوری میگی ! خلاصه که دیدیم خیلی باحاله قیافه ات از همون جا عکس گرفتیم ازت

عشقم

یه کار دیگه ای که تازگی دوست داری انجام بدی نشستن توی صندوق عقب ماشینه !!!

کیان در صندوق عقب

خب اینم از دوتا عکس از دیروز که گیر دادی به کلمن آب و همه اش میخوای آب بازی کنی در حال حاظر که ما اصلا نمی تونیم آب بخوریم از کلمن از بس تو دست می کنی توشغمگین

راستی موهاتم کوتاه کرده باباجان توی این عکس پیداست

آب بازی

آب بازی

واسه کوتاهی موهات این بار که باباجان کوتاه کرد کمتر گریه کردی نمی دونم چرا اینقدر بدت میاد از کوتاه کردن مو !!!

خب اینم از یه عالمه عکس به جبران اون روزایی که دیر به دیر میام 

دوستت دارم پسر خوب و مهربونم ممنون که اینقدر آقایی عزیزم بوس

خدا جونم به خاطر همه چیز شکر

دوست جونا نماز و روزه هاتون قبول و التماس دعا 

پسندها (2)

نظرات (1)

مــآمــآنے
18 تیر 93 11:29
ای جون دلم همیشه بخندی فسقلی عاشق اون خنده هاشم من ماشالله ش باشه قربون اون خندیدن بعد از تل حرف زدنت( عاشق این عکسشم من) تولد الکیتم مبارک
راضیه کرمی نیا
پاسخ
مرسی عزیزم آره اون عکسش خیلی باحاله خودمم خیلی دوستش دارم کلا قربونش برم خیلی خوش اخلاقه همیشه در حال خندیدنه