عشق من و بابایی محمد کیان جون عشق من و بابایی محمد کیان جون، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

محمد کیان پسر قشنگم

داستان جشن تولد 2 سالگی کیان

1393/7/11 2:11
2,554 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام صد تا سلام هزار  و سیصد تا سلام یه سلام رنگی رنگی به پسر به این قشنگی خندونک

به به عجب شاعری هستم من البته وارد فصل پاییز که میشیم معمولا همه شاعر میشن منم یکی از اونا خنده

خب مامانم اومدم برات ماجرای تولد دو سالگیت و با یکم تاخیر بنویسم آخه این اینترنت محترم ما همه اش قطعی داره و اعصاب مصاب نمی ذاره واسه آدم 

امسال جشن تولد کیان جون به دوقسمت و دوتا مهمونی تبدیل شد آخه سال پیش چون تعداد مهمونا زیاد بودن خیلی اذیت شدیم  و من به شخصا هیچی از اون تولد نفهمیدم تولد امسال و 5شنبه 27 شهریور با فامیلای بابا گرفتیم و جمعه 28 شهریور با فامیلای مامان دوتا مهمونی با جمعیت 25 نفر اینجوری خسته شدیم ولی مهمونی هم بهتر بود و بهمون بیشتر خوش گذشت هر دوشب جشن چون روز تولدت میشد شنبه اینجوری مهمونی گرفتیم که مهمونا کاری نداشته باشن و بتونن بیان 

بعله تولد امسالمون با تم بره ناقلا بود که بازم خودم همه کاراش و کرده بودم البته امسال خیلی همه چیز نداشت چون نمی ذاشتی بیشینم پای سیستم و جعبه دستمال و پاپ کورن و لیبل نوشابه و کارت نوش جان و کارت دعوت و لیبل های خوش آمدید و فلش های راهنما و رد و پا و علامت زنگ در و حذف کرده بودم 

فقط ریسه تولدت مبارک کیان داشتی و چندتا عکس و عدد 2 و کارت یادبود و صفحه یادگاری و کلاه تولدخجالت

تقصیر خودت بود مامانی که نذاشتی درست کنم برات حالا انشالا سال های بعد که بزرگترهم شدی برات همه چیز و طراحی می کنم عشقم بوس امسال تولدت و بیشتر از پارسال دوست داشتی چون خودت می فهمیدی و هی ذوق می کردی برامون 

خب داشتم می گفتم برات پذیرایی هر دوشب تخمه گل آفتاب بود و پفیلا و هندوانه و خربزه و بستنی 

و شام هم شب اول برنج و مرغ بود و شب دوم کباب کوبیده که نسبت به سلیقه مهمونای شبای مختلف غذا رو متفاوت انتخاب کردیم 

غذاروهم از بیرون گرفتیم و من فقط سالاد و ژله و سبزی خوردن و درست کرده بودم خونه البته با کمک مامان و خاله خندونک همچین مامان زرنگی هستم منا خندونک

خب حالا برو ادامه مطلب هم عکسا رو ببین هم توضیحات بیشتر و بخون عشقم بوس

 

خب اول میریم سراغ تزئینات :

تزئین اتاق 

تزئینات

صفحه یادگاری

تزئینات

تزئینات دیوار با عکس و عدد 2

تزئینات تزئینات

پاکت و کارت یادبود

تزئینات

تزئینات

تزئینات

کلاه تولدم که توی عکسای دیگه مشخصه 

ژله هم این واسه شب اول بود 

ژله

این واسه شب دوم ( شکلات های روی ژله رو هم خودم درست کردم و خیلی باهاشون حال کردم اینقدر ذوق زده شده بودم وقتی درست از آب در اومد که نگو خندونک)

ژله

ژله

اینم کیک شب اول که خیلی خوشگل نبود اونجوری نبود که می خواستم ولی طعمش خوب بود هر دوشب

کیک

اینم شب دوم که کاملا شبیه طرحی که می خواستم بود 

کیک

خب حالا میریم سراغ عکسای خود تولد اول از دوست جون جونی و عزیزم مریم جون تشکر کنم که اومد تو تزئین کردن اتاق و کارام کمک کرد خیلی و روی لباس کیان و پانجو من طرح ببعی و برامون نقاشی کرد با رنگ پارچه دستش درد نکنه ( مریم جونم دوستت دارم عشقم بوس)

اول از همه عکس مادر پسری چشمک

مادر پسری

 

کیان

کیان

شب اول رفته بودی بیرون وقتی هنوز مهمونا نیومده بودن اون موقع که برگشتی خونه شلوغ و پر از مهمون بود واسه همین این شکلی شده بودی و تعجب کرده بودی آرام 

اینم فوت کردن شمع ( 120 ساله بشی قربونت برم )

کیان

اینم بریدن کیک با کمک مامان 

کیان

اینم آرشین خانوم نوه همسایه طبقه پایین که از اول تا آخر مهمونی مخصوصا سر باز کردن کادوها باهم دعوا کردید و جیغ زدید و گریه کردید خستهبدبو

آرشین و کیان

اینم آقا آرمین 

کیان و آرمین

چون عکسا زیادن عکس مهمونای دیگه رو نمی ذارم و می ریم سراغ شب دوم

کیان

فوت کردن شمع

 

کیان

بریدن کیک به کمک مامان بابا ( اون کلاهم نگار واسه خودش آورده بود ولی من یکی براش درست کرده بودم مثل ماله کیان که دوتاشون سرشون بود توی تولد محبت)

کیان

اینم نگار خانوم خانوما بوس

کیان و نگار

خب اینم از عکسای تولد 

امسال از کادوهایی که مهمونای عزیز زحمت کشیده بودن آروده بودن واسه ات عکس نگرفتم دلیلشم این بود که همون اول همه رو باز کردی و شروع کردی به بازی و جعبه هاش و درب داغون کردی و خلاصه قابل عکس گرفتن نبود خندونک حالاهمین جوری برات می نویسم که یادگاری بمونه 

شب اول:

از طرف مادر و عمه ناهید و عمه الی و امیر یه سکه الیزابت 1 گرمی

از طرف عمو حسین یه تانک کنترلی

از طرف عمو مجید 50 هزارتومان پول نقد

از طرف عمه ثریا 50 هزارتومان پول نقد

از طرف عمه آذر 50 هزارتومان پول نقد

از طرف سمیرا جون بازی بیلیارد

از طرف صفورا جون پازل چهره ها 

از طرف همسایه طبقه پایین یه بلوز باب اسفنجی و یه ماشین تریلی

از طرف آرشین چراغ خواب شلمن ( خیلی باحاله با کیان کلی شبا کیف می کنیم ستاره ها رو تو سقف اتاق می بینم تبلیغش و می دیدم فکر نمی کردم چیز خوبی باشه ولی باحاله من که خیلی خوشم میاد ازش البته یکم صدای موزیکش بلنده ولی آهنگ های قشنگی داره )

شب دوم:

بابا و مامان برات یه ماشین بوگاتی کنترلی خریده بودیم و یه حساب بانکی 

مامان جان و باباجان یه عروسک پلنگ صورتی که ماجرا داریم باهاش و در ادامه برات توضیح  می دم و همین طور تابلو فرشی که مامان جان برات بافته بود که پارتی بازی می کنم  و عکس اونو می ذارم خندونک

تابلو فرش

البته هنوز به دار قالی وصل بود و هنوز پرداخت لازم داره ولی عاشقشم همین جوری 

دستت درد نکنه مامان جانه مهربون 

از طرف دایی داود یه تفنگ به قول خودش خفن 

از طرف دایی یوسف و زندایی ندا  و خاله منیژه 100 هزار تومن پول نقد

ازطرف مامان جون آقاجون 20 هزارتومن

از طرف دایی علی 50 هزار تومن

از طرف دایی ممد یه ماشین کنترلی ( ماشین دیوونه ) 

از طرف خاله زهره عروسک پاتریک و باب اسفنجی و 30 هزارتومن پول نقد

از طرف خاله اعظم یه قمقمه شکل مال نگار که همه اش می خواستی آب بخوری ازش و 50 هزارتومن پول نقد

از طرف خاله مریم هم 50 هزارتومن پول نقد 

از طرف عشقم ساینا جون یه بلوز و جلیقه خیلی باحال 

خب اینم از کادوها 

دست همه درد نکنه چرا زحمت کشیدین چرا بیشتر ندادین کنار دریا ندادین بنز و تویوتا ندادین خندونک

ببخشید این پست اینقدر طولانی شد ها و ببخشید که نظرات پست قبلی و هنوز تایید نکردم چشمک

ولی چند تا هم عکس ببینید از ماجراهای کیان و پلنگ صورتی که همه جا باهاشه 

در حین ماشین بازی 

کیان و پلنگ صورتی

در حین راه رفتن

کیان و پلنگ صورتی

موقع استراحت بین بازی ها 

کیان و پلنگ صورتی

و موقع خواب شب توی تخت خواب !

کیان و پلنگ صورتی

خدا رحم کرده توی دستشویی یا به قول خودت دس شو یو  نمی یاریش دنبالت خندونک

خب اینم از ماجراهای کیان و پلنگ صورتی و داستان تولد 

ببخشید خسته شدی عزیزم 

خدایا شکرت به خاطر همه نعمت هات و خوبی هات و داده ها ت و نداده هات

خدایا پسر دوساله ام و خودم و همسر عزیزم و همه خانواده و دوستان و عزیزانم و به خودت می سپارم تنهامون نذار محبت

پسندها (4)

نظرات (2)

مامان مریم
27 مهر 93 7:47
سلام راضیه جان. تولد گل پسرت با کلی تاخیر مبارک. به خدا هنگ کردم. از بس که سرم شلوغه. به قدری خسته و درگیر بچه ها شدم که نمیرسم بیام و بهتون سر بزنم. وب بهداد و هم به زور آپ می کنم. امیدوارم که همیشه سلامت و خوب و خوش باشید. ببوس پسر گلتو . هزار ماشاا... از آب و گل در اومده و برای خودش مردی شده.
راضیه کرمی نیا
پاسخ
سلام مریم جونم خوبی قربونت برم بچه های خوشگلت چطورن خوبن؟ عزیزم انشالا که سایه ات همیشه بالای سر فرشته هات باشه اولش همین جوره خستگی داره چون تو هم کمر درد داشتی انشالا زود میگذره مثل همیشه قوی باش قربونت برم مراقب خودتون باشید دوستتون دارم 1000000000 تا
الهه
17 آبان 93 12:53
سلام خوبید.چه قدر وبلاگتون خوشگله.راستی نیومدین تولدم.خوشحال میشم قدم رنجه کنید و تشریف بیارید.دوستتون دارمراستی تولدت مبارک گلپسر
راضیه کرمی نیا
پاسخ
سلام الهه جون خوبی عزیزم مرسی از لطفت تولد شمام مبارک عزیزم قربونت برم هر کاری می کنم وبلاگت باز نمیشه یه بار دیگه آدرسش و برام بذار ممنون میشم ما هم دوستتون دارم