عشق من و بابایی محمد کیان جون عشق من و بابایی محمد کیان جون، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

محمد کیان پسر قشنگم

4 ماهگی

1391/10/30 11:16
810 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام صد تا سلام

امروز کیان کوچولوی عزیزم و بردیم درمانگاه واسه مراقب های نوزادلبخند

آقا پسر خوشگل و خوش اخلاق من خوابید روی وزنه 

وزنآفرین پسر خوبم که با خنده هات دل همه رو برده بودی توی درمانگاه نیشخند

عاشقتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمقلب

بعد هم رفتی واسه اندازه گرفتن قدت 

قد الهی قربون اون قد و بالات برم من 

اینجا باید یه نکته رو اضافه کنم که لباس های به این زیبایی رو خودم بافتم نیشخند

ماشالا به این مامان هنر مند نیشخند

خلاصه که بعد هم کیان جون  رفت واسه تزریق واکسن به اتاق واکسناسیون که به دلیل دلخراش بودن صحنه ها  عکسی از اون موقعیت نداریمنگران

الانم پسر کوچولوی نازم خوابیده ساکت دعا کنید که پسر نازم تب نکنه خاله ها اوه

بوس بوس بوس ماچ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

مــآمــآنــے
30 دی 91 11:19
سلام خدا برات حفظش کنه انشالله که تب نمیکنه
زندایی
30 دی 91 13:02
بمیرم الهی که پسری اوخ شده
افرین پسرم همیشه مرد باش.
راستی باتشکر از مامان خوشگل و هنرمند.(برو به باباش نشون بده)


خدا نکنه زندایی جونم
بوس بوس
شما که خودت آ[ر هنری
مــآمــآنــے
30 دی 91 13:33
ممنون عزیزم
مــآمــآنــے
30 دی 91 13:34
ای جونم
منم منتظر همون لحظه تکون خوردنشم
لینک شدی عزیزم
پسری رو ببوس
حالش چه طوره؟
سرحاله؟


اگه بدونه چقدر اون تکونا شیرینه
دلم تنگ شده واسه احساسش
پسری هم خوبه خدا رو شکر چون واکسن زده یکم درد داره پاش تکون میده گریه اش می گیره
ولی الان خودش فهمیده سعی می کنه تکونش نده
از بس بلاست این نی نی کوچولومون
مامان سارا
30 دی 91 14:13
ماشاا... به محمد کیان ناز خاله ، ااااااااااااای قربونت برم با اون لبخندت که منو یاد کیان انداختی دلم براش تنگ شد
ایشاا... هم تب نمی کنی نی نی نازم


مرسی خاله سارا جونم
بوس بوسی
مامان دانیال
30 دی 91 14:50
آخ نباشم عسلم نمیدونم این واکسنهای لعنتی دیگه چی بودن قربونش برم عسل خاله آفرررررین به این مامان هنرمند


خدا نکنه خاله جونم
بوس بوس واسه این خاله مهربون
هستی
30 دی 91 15:12
عزیزم جز 9 را نوشتم براتون


دستت درد نکنه عزیزجون
هستی
30 دی 91 15:13
یک کم بافتنی هم به من یاد بده
اصن بیا توی این وبلاگ کار خوب شما در جمع ما بخش بافتنی یاد دادن را می دیم به شما یک بخش آموزشی و پر کاربرد می شه اینقده طرفدار داره


مرسی هستی جونم
اونقدرهام که فکر می کنی حرفه ای نیستم
اعتماد به نفسم خیلی بالاست
ولی فکر بدی نیست یکم مطلب آماده می کنم برات می فرستم اگه دیدی خوبه ازش استفاده کن
زندایی ندا
30 دی 91 15:44
کیان قشنگم صبح زنگ زدم با مامانی حرف زدم صدای ناله کردنت میومد
بمیرم الهی که تو دردم خوشاخلاقی بازم میخندیدی


زندایی بچه ام گریه می کنه یه کم درد داره ولی بازم وسطش می خنده :|
مامان ایمان
30 دی 91 18:46
سلام مامان راضیه خوبی از خودتونه حیف که ما خارج از ایرانیم وگر نه یه روز دعوتون می کردم بیای خونمون بیشتر همدیگرو ملاقات می کردیم.
من از شما خیلی سپاسگذارم که زود به زود به وبلاگ ایمان جونم سر می زنی .


سلام به روی ماهه خودت و ایمان کوچولو
مرسی عزیزم من خیلی خوشحال می شدم اگه می شد ببینمتون
شاید یه روزی موقعیتش پیش بیاد
ایمان کوچولو رو ببوس عزیزم
سیب سرخ کوچولو
30 دی 91 19:41
سلام مامان راضیه ی مهربون.یه دنیا ممنون از نگاه مهربونت خانمی.وای عزیییییییییزم.چه فرشته ی نازیشیرین عسل خالهاگه اونجا بودم که لپ نمیذاشتم براش.خدا حفظش کنه


سلام عزیزم
مرسی خاله
نگران نباش مامان از خجالت لپام در میاد
مامان ایمان
30 دی 91 20:47
سلام حتما/ تو هم از طرف من آقا پسرتو ببوس
مامان بهداد
1 بهمن 91 1:17
سلام. به به چه مامان با سلیقه و هنرمندی. راستی خاله واکسن چهار ماهگیت مبارک باشه. مامانی نگران نباش .این درد، درد شیرینه و برای سلامتی گل پسر هست و به زودی هم خوب می شه. ایشالا دیگه خوب خوب شده. مرسی که به ما سر می زنید و پیامهای قشنگ می فرستید. گل پسر رو از قول ما ببوسید.


سلام عزیزم
مرسی خاله
خاله مریم(مامان حسام کوچولو)
1 بهمن 91 10:42
ممنون که به ما سر زدید از حضورتون متشکرم


از شمام ممنون که به ما سر زدی
عمه الی :)
1 بهمن 91 20:45
الهی فدات بشم ، آجی جون هنرمندم نگران نباش کیان واسه خودش مردیه عزیزم
میترا
7 بهمن 91 13:51
می بینم که حسابی مامان شدیا


بله دیگه