عشق من و بابایی محمد کیان جون عشق من و بابایی محمد کیان جون، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

محمد کیان پسر قشنگم

کیان خونه مامان جان

1391/11/5 10:17
1,249 بازدید
اشتراک گذاری

کیان کوچولوی من سلامقلب

یادم رفته برات بگم که بابایی به خاطر کارش تو هفته فقط 3 روز پیش ماست گریهو روزهایی که نیست ما بیشتر می ریم خونه مامان جان اینانیشخند

به تو که خیلی خوش می گذره از بس مامان جان و بابا جان و دایی دوروبرت هستن وباهات بازی می کنند هورا

خلاصه این هفته که خونه مامان جان بودیم هوا خیلی خوب و بود ما هم از فرصت استفاده کردیم بردیمت توی حیاط و عکس گرفتیم ببین چه قشنگ شد 

واسه عکسا برو ادامه مطلب

کیان و درخت نارنج نیشخند

درخت نارنج

کیان و گل رز لبخند

 

رز 1

کیان جان مامان به من نگاه کن لبخند

رز 2

وای کیان جون تیغ میره تو دستت مامان به من نگاه کن دیگه می خوایم بریم تو سرده اوه

رز 3

آفرین پسر خوبم 

الهی دورت بگردم تو این عکس دقیقا شکل بچگی های خودم افتادی نیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مامان جون نی نی
5 بهمن 91 10:56
سلام
پسر نازی دارین انشاالله خدا براتون حفظش کنه
برای ما منتظرها هم دعا کنید


سلام عزیزم
مرسی که به ما سر زدین
بهترین ها رو برات آرزو می کنم عزیزم
ایشالا خیلی زود مامان می شی عزیز دلم
مامان دانیال
5 بهمن 91 12:11
سلام ماشالا کیان جون خاله قربووووونت برم بوووووووووووووووووووووس


قربونت برم خاله جونم
زندیی ندا
5 بهمن 91 20:51
وایییییییییییییییییییییییییییییی دلم ضعف رفت
مامان بهداد
6 بهمن 91 1:50
سلام . ای جانم به این پسر بلای ناقلا. همیشه به مهمونی و گردش آقا کیان. لبت خندون و دلت خوش باشه مامان راضیه.
سیب سرخ کوچولو
6 بهمن 91 15:50
عزیززززززززززززززززززززززمخدا حفظش کنه انشااللهفدای پسملی بشم
ترنم
7 بهمن 91 8:19
ممنون عزیزم بهم سر زدی. شما انتظار کشیدی متوجه می شی چقدر سخته برای من و دوستام دعا کن گلمممممم.
مامان سارا
7 بهمن 91 11:38
ااااااااااااااای جون دلم
آتيلا جون و مامان شيما
7 بهمن 91 12:54
اي جونم شيرين من
ماماني خدا عزيزت رو واست خفظ كنه كه خيلي خيلي شيرينه
من عاشق عكس آخرش شدم...
ميبوسمتون...


سلام عزیزم
مرسی خاله ایشالا نی نی شما هم خدانگهداش باشه
ممنون که سر زدی بهمون
میترا
7 بهمن 91 13:48
وای که چقدر دلم می خواد لپشو گاز بگیرم، چقدرم که شکل خودته


قابل نداره میترا جونم
شما بیا خونمون شاید گازم گرفتی
آره خیلی شبیه خودم شده
اولش شکل باباش بود
اکرم
8 بهمن 91 12:59
خونه مامان جونها که همیشه به این فسقلیها خوش میگذره
انشالله شادیتون و شادیشون پایدار باشه!
ضمنا مگه شما تهران نیستین پس چرا آسمون خونه مامانت اینا انقدر آبیه؟!!!


سلام عزیزم
مرسی از لطفت
نه قربونت برم ما تهران نیستم که
ما اصفهـــــــــــــانیم :x
البته اینجام یه چند روزی آلودگی بود ولی الان آبیه آبی
عمه الی :)
8 بهمن 91 20:20
وووویییی چه جوری به گل نگاه کرده از بس بچه ام میفهمه و باهوشه که این گله من فدات شم عزیز دوست داشتنی من
مامان ماهان
9 بهمن 91 3:01
ماشاالله. جیگرتو که اینقدر قشنگ نگاه میکنی