باغ گیلاس
سلام به یکی یدونه ی خودم ، محمد کیان خان
صد تا سلام هم به دوستای گلم از اونجایی که این فصل بسیار مسافرت و گردش می طلبه ، ما هم سعی می کنیم استفاده کنیم و بریم دَ دَ ر
این بار هم روز جمعه همراه با عمه الی و مادر و امیر و عمو حسین رفتیم باغ مادراینا همون که سیزده به در هم رفته بودیم و عکس هاش و گذاشته بودم
جای همه اونایی که نبودن خیلی خیلی خالی ، دفعه قبل که رفته بودیم همه درختا پر از شکوفه بود و این دفعه درخت های گیلاس به بار نشسته بودن جای همه خالی واسه دیدن و لذت بردن از این همه زیبایی حالا یه تعدادی از عکسامون و می ذارم که شمام شریک باشید تو مناظر
بقیه عکس ها درادامه مطالب
اول عکسای توی مسیر رفتن که واقعا با شیطونی ها ت سرگرممون کرده بودی نفهمیدیم کی رسیدیم
الهی قربونت برم که فکر کردی اتوبوس سوار شدی ، خودت و وصل می کردی به دستگیره
بعدم که شروع کردی به خوردن پشتی ِ صندلی و بازی با عینک مامان
داخل باغم که رسیدیم شما بغل بابا بودی
الهی من فدای هر دوتاتون بشم که عشق منید
بعدم رفتیم واسه حمله به درخت های گیلاس
البته قبل از حمله رفتیم عکسم گرفتیم عاشق این عکساتم کیان جونم
و این هم که مامان راضیه زحمت کش ، که اینقدر گیلاس چید خسته شد
بعدهم با پدر عزیزت رفتید بالای نردبان و با داربست های درخت انگور شروع کردی به بارفیکس این که چقدر حرص خوردیم ما اون پایین بماند ، ولی عکسای باحالی شد ؛البته بابا گفته سانسورش کنم
و می بینید که کیان هم از این هیجانات چقدر خوشش میاد
دوتا عکس متفرقه هم ببین
بعدم رفتیم جای شما خالی ناهار کیان جونم از بس سر غذا خوشمزه چیز می خوردی عمه الی دلش نیومد ازت عکس نگیره
الهی من قربون اون دهن پُرت برم عشقم الهی فدای اون صورت کثیفت بشم عمرم
اینم عکس موقع اومدن ، کیان بغل امیر جونم
اینم آقا کیان در منزل با گیلاس های باغ و عروسک ِ هدیه باباش درحال خوردن نان
خلاصه که روز خیلی خوبی بود و بهمون خیلی خوش گذشت جای همه خالیییییییییییی
فعلا