9 ماهگی
به قول عمه الی :
روزها ، هفته ها و ماه ها میگذرن و کیان کوچولوی ما با هر قدم ، با هر کار جدیدی که انجام می ده و بزرگتر میشه یه تار مو از موهای من و باباش و سفید می کنه ، این یاد آور اینه که دنیا در حال گذره ...
بله آقا کیان واسه خودت دیگه مردی شدی قربوت برم امروز وارد دهمین ماه زندگیت میشی ؛ اصلا باورم نمیشه خیلی زود زود میگذره!!!
امروز رفتیم چکاپ ماهانه وزنت 9600 بود قدتم 72 ! البته رفتیم خانه بهداشت بغل خونمون ، بعد از ظهرم از دکتر خودت وقت گرفتم واسه تغییر برنامه غذاییت
توی این روزهای آخر 9 ماهگی دندون بالا سمت چپت سر زده این یکی دندون یکم اذیتت کرده بی قراری می کنی و معلومه که درد داری ولی از بس خوبی بازم تحمل می کنی
قربونت برم همین جوری که مرد نمیشی مامان باید یکم تلاش کنی دورت بگردم دیگه اینکه واسه اولین بار رفتیم آرایشگاه که از بس گریه زاری کردی موهات خیلی نامرتب کوتاه شد باباجان که کلی بهمون غر زد میگه انگار کاسه گذاشتن روی سرش و کوتاه کردن تقصیر آرایشگره نبود خودت خیلی گریه کردی و اجازه ندادی درست کوتاه کنه حالا بابا عبد ندیدتت هنوز و نمی دونه هم که موهات و کوتاه کردیم امشب میاد پوستم و می کنه
توی این ماه یه چی و که می خوای میگی اِده ، از مبل مان به راحتی بالا میری و فکر می کنی منم کوهم همه اش در حال کوه نوری روی منه بیچاره ای ! یاد گرفتی ماشین بازی کنی صدای آم آم آم در میاری و مثل بابات می زنی وسط فرمون مثلا بوق می زنی !
خیلی خیلی ددری شدی و همه اش می خوای بری بیرون ولی وقتی هم می ریم بیرون خیلی آروم و خوبی می شینی توی کالسکه و تکون نمی خوری!
از همیشه بیشتر عاشق باباجانی و از بغلش بیرون نمی یای و اون بیچاره هم از سر کار اومده و نیومده ، خسته و کوفته باید بغلت کنه و ببردت بیرون !
دیگه کته می خوری با گوجه یا شوید ! عاشق ماکارونی ای ! خیلی خیلی خیلی آب می خوری !!!
جیغ و دست و هورا که بهت میگم هورا میگی ! صلوات که میفرستیم باهامون همراهی می کنی ! همراه اذان تلوزیون سروصدا از خودت در میاری مثلا داری تو هم اذان میگی !
خلاصه که قربونت برم خیلی کارا یاد گرفتی شاید یه سری از شیرین کاری هات یادم نباشه ولی مثل عسل شیرینی قربونت برم
خیلی خیلی خیلی دوستت داریم و عاشقتیم هممون
9 ماهگیت مبارک عشقم
در ادامه مطلب هم یه سری عکس از 9 ماهگیت داری بدو برو ببین
قبل از کوتاهی مو !
بعد از کوتاهی مو !
این هم اولین باری که رفتیم پارک ولی گرم بود نشد با اسباب باز ی ها بازی کنی فقط سوار این اسبه شدی که پیاده هم نمی شدی !
یه روز هم رفتیم باغ دوست باباجان جای همه خالی کلی میوه خوردیم باز عجب پا قدمی داشتی کیان جون امسال کلی باغ رفتیم و میوه خوردیم
اینم از عکسای جدید آقا کیان