شب یلدا
سلام تربچه نقلی ِ مامان
یکم با تاخیر از دومین شب یلدات میگم عزیزم شب یلدای پیش 3 ماهت بود و چقدر کوچولو بودی الهی من دورت بگردم
ببین چقدر کوچولو بودی عزیزم
البته از شب یلدای پارسال عکس ندارم اگه راستش و بخوای اصلا یادم نمیاد پارسال شب یلدا کجا بودیم و چی شد یه همچین مامان با هوش و حواسی هستم من به قول یکی از دوستام که دلمم براش خیلی تنگ شده؛ اثرات بی هوشیه فکر کنم خلاصه که یلدای امسال یه بار رفتیم پیشواز روز جمعه مراسم خونه مامان جونم و شب یلدا هم خونه مامان شوهرم بودیم
جای همه خالی بود و هر دوجا خیلی بهمون خوش گذشت
بازم نشد عکس زیادی بگیرم
کیان خان به دوربین حساسن به محض اینکه دوربین و می بینه قصد می کنه بگیره داغونش کنه و من باید در یک حرکت ضربتی دوربین و نجات بدم
خلاصه که با بدبختی یه چندتایی عکس گرفتم بریم با هم ببینیم
این عکسای کیان جونه موقع رفتن به مهمونی
لباسای بافتنیش و مامانم بافته براش ، کلام که همونه که پارسال خاله اعظم براش بافت
البته این لباساش سرخودش کلاه و شالم داره که هنوز آماده نشدن ! قراره تا آخر هفته برسه بدستمون
دست مامان خانومم درد نکنه
تا آخرین لحظه که میخوایم بریم از خونه بیرون هم دست از شیطونی بر نمی داری که مادر
اینم یه عکس مادر و پسری
و کیان و زندایی ندا
و اینم هنر نمایی های بنده واسه مراسم شب اول
دسر بیسکوییتی و ژله انار و چیز کیک و من درست کرده بودم اون کیک آخری دست راست ، کیک خرمالو بود مامانم پزیده بود
برش ژله انار و دسر بیسکوییتی این جوری بود
جای همه خالی بود دفعه اول بود درستشون می کردم و خودم که از خودم راضی بودم البته رفته بودم پیش یکی از بهترین دوستام کلاس
و شب دوم هم کیان جون از اول تا آخر داشت خونه رو جارو می کردو منم به دنبالش و اوووووووووووووووو اوووووووووووووو
راستی یادم رفت بگم که کیان خیلی به انار علاقه من شده و عاشق اینه دونه هاش و با دوتا انگشتش یکی یکی بذاره تو دهنش ولی چون درسته قورت میده نمی تونم زیاد بهش بدم
و اینم هنر بعدی بنده ، ژله هندوانه واسه شب دوم
البته چون خیلی تند تند درست کردم اونجوری که می خواستم نشد و یکم رنگا باهم قاطی شد چون زود می ریختم لایه های دیگه رو وگرنه قرار بود کاملا سه رنگ سبز و سفید و قرمز جدا باشه از هم
بعله خلاصه اینم از شب یلدای 92 که به لطف خدا به خیر و خوشی گذشت
امیدوارم واسه همه همینجور بوده باشه
خداجونم ممنون بابت همه خوبی ها و خوشی هایی که برامون رقم زدی