عشق من و بابایی محمد کیان جون عشق من و بابایی محمد کیان جون، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

محمد کیان پسر قشنگم

قاتی پاتی

1391/12/22 19:25
1,227 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قندعسل مامان نیشخند

این روزا یکم نا آرومی می کنی ناراحت فکر می کنم دلیلش این باشه که می خوایی صاحب دندون بشی سوال

همه اش دستت تو دهنته یا می خوای پایه میز و دست مامان و کلا همه چی و گازگاز کنیابرو

این که می گم نا آرومی نه اینکه اذیت کنی ها به قول خاله زهره از بس خوبی یکم که غر می زنی عادت نداریم لبخند الهی قربونت برم که اینقدر خوش اخلاقی و دوست داشتنی نیشخند

کیان جونم دیگه زمان زیادی نمونده تا عید نوروز هورا این اولین بهار زندگیته قربونت برم قلب سال پیش تو دلم مامان بودی و سال تحویل و خونه مادر اینا گذروندیم امسال میریم خونه مامان جان اینا شایدم اونا بیان خونمون  نیشخند کم کم سفره هفت سین  و آماده کردیم مشغول سبزه درست کردنیم که هنوز پروژه مامان جان موفق نشده خنده سبزه به روش جدید متفکر حالا درست که شد عکسش و میذارم 

خلاصه که از داشتنت غرق لذتم قلب یه اتفاقایی هم افتاده که عکسش تو ادامه مطلب بدو برو ببین ماچ

بالاخره تقویمت آماده شد تشویق بازم از زهرا جون دوست خوبم تشکر می کنم ( مامان کیان و کارین) جا داره از شوهر خاله عزیزم احمد آقام تشکر کنم خودش می دونه واسه چی نیشخند

اینم تقویم ها که آماده هدیه دادن شدن :

تقویم

چیدمان و حال کن پسرم  نیشخند البته این تقویم 4 برگی بود :

تقویم

که بعد از فکر زیاد واسه بهم وصل کردنش از این روش استفاده کردیم : بَست ِ پانچ و روبان ( اینجا جاییه که باید از احمد آقا تشکر کنم خاله اعظم به گوشش می رسونه قهقهه)

 

بست

کیان جونم که باید تو همه عکسا باشه دیگه زبان

 

سال مار

امیدوارم وقتی این تقویم ها رو هدیه دادم خوششون بیاد البته تعداد زیاد نیست به افراد محدود مجبورم بدم چشمک

خب از تقویم که بگذریم سخن کلاه جدید خوش تر است نیشخند خاله اعظم جونم که هم تو بارداریم خیلی زحمت کشید هم تو زایمانم ( مخصوصا که شب زایمانم تو بیمارستان پیشم بود با اینکه از مسافرت اومده و خیلی خسته بود ) یه زحمت دیگه هم کشیده و واسه کیان یه کلاه خیلی خوشگل بافته ماچ دست گلت درد نکنه خانوم هنرمند تشویق

کیان و قوچ !

اینم یه نمای نزدیک تر از هنرمندی خاله جان کلاه

دستت درد نکنه خاله اعظم جونم ماچ

دیگه اینکه دارم عادتت میدم کم کم تو تختت بخوابی ، اما چه خوابیدنیمتفکر همه اش غلت می زنی و بازی می کنی منتظر

تخت خواب

تخت خواب

از اونجایی که خیل تو خوابوندت تو ی تخت موفق بدم خنده گفتم یادت بدم توی صندلی غذات بشنی واسه غذا خوردن 

صندلی غذا

میز خوردن

کیان جونم درسته اسمش صندلی غذاست ولی خوردنی که نیست مامان جون زبان

انگشت خورون

کیان : پس منم انگشتم و میخورم نیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

خاله اعظم
22 اسفند 91 21:24
قربونت برم چه خوشکل شدی امشب ولییی مامان جانت گفته رنگ خرس روی کلاهت با لباس عیدت زیاد ست نیستتتتتتتتتتتتت دیباره برای بار چهارم باید یک فکری براش بکنم خوب بابا از اول رنگ لابستو بهم میگفتی جیگرتو بخورم
راستی فکری که برا تقویمت شده خیلی خوب بود آفرین چند و چونشو بعدا ازت میپرسم


سلام عزیزم
دستت درد نکنه عزیزم ولی شایدم عوضش نکردم همین جوری قشنگ تره بیشتر شبیه خرسه تا طوسی قرمز
زودی بیا خونمون تقویمت و ببر عزیزم
از احمد آقا تشکر کردی؟

زندایی ندا
22 اسفند 91 21:49
مبارکت باشه زندایی جونم.
یادش به خیر پارسال این موقع داشتیم ذوق مامانتو میکردیم که نی نی دارشده.امسال ذوق نی نیشو میکنیم.
دست مامان راضی درد نکنه واسه امسال عیدمون یه گل اورد.
همیشه پاینده باشی گله من


قربونت برم که بهترین زن دایی دنیایی
دیدی ندا جونم چقدر زود گذشت
خیلی واسه من و کیان زحمت کشیدی تو این مدت دستت درد نکنه عزیزم جبران کنم ایشالا
حامی
23 اسفند 91 10:40
.....☆.........☆☆....☆.... ☆....☆.....
☆......☆.....☆☆....☆.... ☆....☆.....
+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=

.....☆.........☆☆....☆.... ☆....☆.....
☆......☆.....☆☆....☆.... ☆....☆.....
+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=

+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=
☆......☆.....☆☆....☆.... ☆....☆.....
.....☆.........☆☆....☆.... ☆....☆....
☆......☆.....☆☆....☆.... ☆....☆.....
+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=
سال خوب و پر برکتی داشته باشید...پر از شادی و خوشبختی و صدای خنده های شیرین گل هایتان....


ممنون از لطفتون بهترین آرزو ها رو واسه شما و حامی عزیز دارم
سال نو شمام مبارک

عمه الی :)
26 اسفند 91 0:27
آجی جوووونم بازم مرررسی بخاطر تقویمای قشنگی که طراحی کردی آفرین
فدااااای کیان مهربون هم بشم با این نگاهاش شیطون بلای دوست داشتنی


قابل شما رو نداشت عزیزمممممممممممم
مامان دانیال
26 اسفند 91 8:22
ای خدا من که یه عالمه نوشته بودم واسه این پستحتما ارسال نشدهیا شایدم مامانی تایید نکرده


دوست جونم نمی دونم چی بوده؟ کجا رفته ؟!
من چیزی ندیدم عشقولم
مامان دانیال
26 اسفند 91 8:28
الهی قربونت برم که روز به روز عسل تر میشی نفسم ماشالا به تو جیگر خالهیه عالمه نوشته بودم آخه چرا نیستالانم دوباره یه عالمه نوشتم دانی خان با یه اشاره پاکش کردبه هرحال من یکی چاکرتم در بست قربونت برم


مرسی خاله مهربونم که زود زود بهمون سر میزنی