یه ذره دندون
هورا هورا هورا
سلام پسر مهربونم که اینقدر آروم و مظلومی الهی من قربونت برم که اینقدر بی صدا دندون دار شدی
گفته بودم چند روزی بود یه کم نا آروم بودی نگو داشتی دندون در می آوردی قند عسلم
دیشب می خواستم نشون خاله اعظم بدم ببینم به نظرش میخوای دندون در بیاری که یکم غر می زنی که انگشتم و کردم تو دهنت ( البته شسته بودم ها ) دیدم به به یه تیزی کوچولو میشه احساس کرد
الهی بمیرم اینقدر بدون اذیت دندون آوردی برامون مبارکت باشه عزیزم
آفرین که اینقدر خوش اخلاق و آرومی و غرغرو نیستی البته به من که نرفتی حتما به بابا عبد رفتی دیگه دست باباتم درد نکنه
خلاصه که در حالی که 5 روز مونده به اتمام 6 ماهگی و ورود به 7 ماهگیت مروارید کوچولوت سرش و از لثه های خوشگلت آورد بیرون حالا دیگه نمی تونیم بهت بگیم کیان بی دوندون ، افتاد تو قندون ! ببین کاراتو حالا باید یه شعر جدید بخونیم برات
و الان دیگه باید برم تو فکر جشن دندونی
به محض اینکه بشه عکس می گیرم از مروارید کوجولوت و می ذارم برات
مرواریـــــــــــــــــــــــــــــدت مبـــــــــــــــــــــــــــــــــــــارکت عشقم