ما اومدیم ...
سلام سلام صد تا سلام
سلام به چشم و چراغ خونمون آقا کیان ِ مهربون و سلام به دوستای گلم
ببخشید که یکم غیبت داشتیم این روزا خیلی سرمون شلوغ بود جای شما خالی همه اش مهمونی بودیم و کمتر خونه بودیم
روزایی هم که خونه بودیم کیان جونم شیطونی می کنه باید همه حواسم بهش باشه وقتی هم می خوابید یا خودم خیلی خسته بودم یا یه عالمه کار داشتم
خلاصه که خیلی خیلی خیلی از دوستای گلم که نگرانم بودن ممنونم خیلی دوستتون دارم و از داشتن دوستای خوبی مثل شما به خودم می بالم
حالا از این روزایی که گذشت براتون بگم :
برید ادامه مطلب لطفا تا با عکسا باهم توضیح بدم
اولین اتفاق این بود که روز اول مرداد تولد شوشوم بود و من خیلی شرمنده اش شدم که نیومدم براش پست اختصاصی بذارم
این اولین تولد بابایی بود که کیان فسقلی هم کنار باباش کیک و فوت می کردند
الهی قربون دوتاییتون برم من که عاشقتونم بابا عبد شمع 34 و فوت کرد و وارد 35امین سال زندگیش شد جاتون خالی این کیکه هم خیلی خوشمزه بود و خلاصه که من و کیان و بابا عبد یه تولد سه تایی کوچولو گرفتیم یه عالمه بادکنک هم بود که قبل از اومدن بابایی کیان جون از خجالت همه اش در اومد و همه رو ترکوند
کادوهم یه جفت صندل چرم واسه بابایی خریدیم که عکسی موجود نیست ازش
تولدت مبارک شوشوی مهربونم
دیگه اینکه کیان جون یه دونه دندون دیگه هم از توی لثه اش سرک کشیده و داره کم کم خود نمایی می کنه
الان این فسقل بلای ما 8 تا دندون داره 4تا بالا 4تا پایین
این تنها عکسی که موفق شدم با هزار تا بدبختی از دندوناش بگیرم خیلی سخت دیگه نمی ذاره ازش عکس بگیریم همه اش می خواد دوربین و بخوره
الان 7 تا دندوناش توی این عکس مشخصه دندون 8ام خیلی کوچولو هنوز خیلی مشخص نیست در هر صورت عشقه کوچولویِ من :
مروارید هشتمت مبارک باشه عزیزدلم
دیگه اینکه کیان خان خیلی این روزا شیطون تر از قبل شدی هزار ماشالا و بسیار حرکات ژانگولر از خودت نشون می دی که این عکسا نمونه هایی از هنرنمایی هاته
دیگه به تنهایی و بدون کمک از مبل ها میری بالا و بعد ام از پشتی مبل می ری بالا
اصلا نمی دونم این کارا رو چجوری یاد می گیری و از کجا یاد میگیری
یکی دیگه از سرگرمی هات داغون کردنه آویزه تخته
البته الان داری میری واسه داغون کردن و از ادامه عکسی در دست نیست
دیگه اینکه خدا نکنه من در فریزر و باز کنم ! عمرا نمی ذاری ببندمش یه عالمه وقت می ایستی داخل فریزر و با کشو ها بازی می کنی !
و البته هنوز هم مثل فرشته ها می خوابی الهی من قربونت برم عشقم
خلاصه که روزامون به شیرینی می گذره با وجود تو قند عسل
چند روز پیش با خاله اینا و مامان جان اینا رفتیم باغ چندتا هم از عکسای باغ وبرات می ذارم کیان جونم
عکس اول کیان و خاله اعظم و دختر ماهش نگار و درخت انار
عکس بعدی کیان و نیلوفر عزیزم و درخت هلو
عکس بعدی که من عاشقشم
خلاصه اینم از روزایی که گذشت در ضمن یادم رفت بگم که کیان جون واسه اولین بار توی تاریخ 10 مرداد موفق شد دست دستی کنه !
حالا اگه شد بعدا از دست دستی کردنش هم عکس میگیرم
ببخشیدکه این پست طولانی شد و ببخشید که نگرانتون کردم دوستای گلم امیدوارم شاد و سلامت باشید و خدا جونم شکرت به خاطر همه چیز
عید سعید فطر رو هم به همه تبریک میگم ایشالا نماز روزهای همه قبول درگاه حق باشه
و به عنوان حسن ختام عکس کیان و هندوانه ها