تم تولد pooh (جشن تولد یک سالگی )
سلام سلام صد تا سلام به دوستای خوبم و شکلات ِ شیرین ِ خودم کیان جون
بعد چند روزی تاخیر اومدم واستون از جشن تولد یک سالگی بگم اول از همه اینکه جای همه شما خالی بود و از نزدیکانی که به خاطر کم بود جا نتونستم دعوت کنم توی جشن کنارمون باشن عذرخواهی می کنم ، انشالا سال های آینده و تولد های بعدی در خدمتشون خواهیم بود
خب بریم سر ماجراهای تولد :
اول از همه این که تم تولدمون آقا خرسه (pooh) بود ، چون اولین عروسکی بود که کیان بهش علاقه نشون میداد الانم خیلی دوستش داره و تا بهش میگیم برو آقا خرسه روبیار بدوبدو میره بغلش میکنه و کلی میخنده و ذوق می کنه الهی من قربونت برم عشقم
واسه همین این تم و در نظر گرفتیم ، همه وسایل تزیینی رو خودم طراحی کردم و بردم چاپ کردم اینجوری خیلی خیلی توی هزینه صرفه جویی شد و مهم تر از همه دقیقا همون جوری بود که خودم دوست داشتم و توی نظرم بود البته بگم که از حدود یک ماه قبل از تولد شروع کرده بودم طراحی و شبا که کیان می خوابید لوازم ودرست می کردم خلاصه که خدا رو شکر خیلی به نظر خودم همه طراحی ها خوب بود ، البته مهمونا هم خیلی خیلی خوششون اومد
جشن تولد و همون روز تولد گرفتیم یعنی 1392/06/29 و مهمون ها مون هم خانواده شوشویی و خانواده خودم همراه با خاله ها م بودن
بازم میگم جای همه خالی بود
حالا بقیه ماجرا روتوی ادامه مطلب دنبال کنید همراه با عکسا
خب اول از همه با تزئینات تولد شروع می کنیم :
کارت دعوت همراه با پاکتش که به مهمونای عزیز تقدیم شده بود
برجسب روی زنگ در خونمون
رد پا های روی پله ها که تا بالا ادامه داشت ولی فقط یکیش و میذارم
فلش های راهنما توی مسیر راه پله
خوش آمد گویی روی در ورودی
برگه ای که مهمونامون یادگاری نوشتن
و چندتا عکس از تزئینات اتاق و جایگاه تولد
ساعت تولد
جعبه دستمال کاغذی
جعبه پاپکورن هم بود که توی عکسای بعدی می بینید همراه با پرچم های نوش جان و برچسب دوغ و نوشابه هم بود که یادمون رفت عکس بگیریم
خب این از تزئیناتمون حالا میریم سراصل مطلب ، یعنی خود مراسم تولد
گفته بودیم توی کارت دعوت شروع مراسم از ساعت 6 که مهمونا ساعت 7 به بعد یواش یواش تشریف آوردن
اول از همه با شربت های پرتقال با رنگ قرمز و زرد که به تم تولد بخوره پذیرایی شدن و بقیه موارد به صورت سرو سرویس بود
میز میوه
میز تنقلات شامل : چیبس ، پفک ، گندمک ، پفیلا و پاستیل خرسی
ساعت 9 شب شام و سرو کردیم ( جای همه خالی ) شامل : سالاد ماکارونی ، خوراک مرغ و قارچ ، سس تارتار
از میز دسر عکس خوبی ندارم ولی چندتایی میذارم براتون ( دسر ها رو زندایی ندا درست کرده از بس هنرمنده ) از نوشابه ها هم اصلا عکس نداریم حیف خیلی خوشگل بودن
اگه خواستید بعدا اون ژله که عکس pooh روش داره رو یادتون میدم !
خلاصه بعد از سرو شام سر ساعت 10 و 30 دقیقه زنگ تولد و زدیم و کیان جون شمع تولد و فوت کرد
ولی عکس زیادی از اون لحظه نداریم و عکسایی هم که هست خیلی خوب نیستن ولی چند تایی رو ویرایش کردم ودرست کردم که می ذارم براتون
در ضمن کیک و اونجوری که دوست داشتم نتونسته بود شکلش و در بیاره کلا با اونی که انتخاب کرده بودم خیلی فرق داشت ولی دیگه چاره ای نبود البته طعمش خوب بود
آرمین پسر عمه کیان و کیان و باباش و دختر خاله من نگار جون
کیان در حال فوت کردن شمع الهی قربونش برم خیلی سعی کرد فوت کنه الهی قربون باباشم برم با اون لبخند شیرینش که روز به روز بیشتر عاشقش میشم
و بریدن کیک
بعله اینم از کیک تولد
خسته که نشدید ؟! می خوایم بریم سراغ هدایا
از طرف باباعبد و مامان راضیه یک دستگاه خودرو
این آقا الاغه همراه با کادوی زیری از طرف دوست عزیز و یکی یدونه من ساینا جون و همسر عزیزش پیام جون
از طرف مادر و عمه الی و امیر جون
از طرف مامان جان و بابا جان (مامان بابای من )
از طرف عمه ثریا و خانواده
از طرف عمه آذر و خانواده
از طرف عمه ناهید
از طرف عمو حسین و خانواده
از طرف عمو مجید
از طرف صفورا جون و حسین آقا ( دختر عمه کیان )
از طرف دایی یوسف و زندایی ندا
از طرف دایی داوود ( این گلدون و خودش درست کرده )
از طرف مامان جون و آقا جون ِ من
از طرف دایی محمد ِ من ( اینقدر باحاله تا موشه رو از دستش می گیریم می زنه زیر گریه )
از طرف دایی علی ِ من
از طرف خاله زهره ِ من
از طرف خاله اعظم و نگار جونم
البته نگار جونم قربونش برم یه نقاشی خیلی خیلی خوشگلم کشیده بود واسه کیان
دستت درد نکنه عزیز دلم خیلی خیلی دوستت دارم نگار ِ مهربونه من
از طرف خاله مریم ِ من
از طرف خانوم فولادی و خانواده (همسایه طبقه پایین )
از طرف آروین و آرشین ( نوه های همسایه پایین)
از طرف دوست خوب و مهربون من نیلوفر جون
تموم شد دست همه درد نکنه خیلی زحمت کشیده بودن و خیلی هدایا با سلیقه انتخاب شده بود ممنونم از همتون
و چند تا عکس از کیان فسقلی
قبل از اومدن مهمونا یه خواب حسابی رفتی قربونت برم
یادم رفت بگم که قبل از اومدن مهمونا خوردی زمین و دماغت یکم ورم کرد الهی من بمیرم که اینقدر مظلوم وخوبی ، گریه کردی ولی زودی آروم شدی فدات شم
نگاه کن بینیت چی شده
و روز بعد از مهمونی بازی با بادکنک ها
و بازی با ماشین شارژی
دورت بگردم کیان جونم خدا رو شکر که یک سالگی رو با شادی و سلامتی پشت سر گذاشتی
بازم از همه کسایی که کمکم کردن که بتونم این جشن تولد و برگذار کنم ممنونم مخصوصا مامانم و خواهر دوست داشتنیم ندا جون که خیلی خستشون کردم
و در آخر " خدایا کمکمون کن که بتونیم از امانتی که دستمون سپردی به بهترین نحو ممکن مراقبت کنیم و فرزند صالحی تربیت کنیم ، خداجون میوه عمرم و به تو میسپارم توی همه مراحل زندگیش همراهش باش" آمــــــــــــــــــــــــــین