13 ماهگی
سلاممممممممممممممممممممممممممم به همه دوستای گلم
و کیان جونم ، عزیزترینم ، عشقم سلام ببخشید مامانی که نتونستم توی این یه ماه بیام و برات از شیرین کاریهات و شیطنت ها بنویسم انگار همین دیروز بود که داشتم تدارک تولدت و می دیدم و چشم به هم زدم یک ماه گذشت !!! دوست ندارم زود زود بزرگ بشی قربونت برم
الان 13 ماهت تموم شد و وارد 14 ماهگی شدی گلم
13 ماهگیت مبارک یکی یدونه ی مامان
همون جوری که توی پست قبلی خوندی یه چند روزی سخت مریض بودی ، یکمم عادت هات تغییر کرده دوباره مثل نوزادی هات شده بودی و شبها یک ساعت به یک ساعت پا می شدی گریه می کردی و شیر می خواستی که هنوزم نمی دونم دلیلش چی بود
ولی خدا رو شکر الان همه چیز مثل قبل شده همون قدر سرحال و شاد و خوش اخلاقی خدا رو شکر و اون روزای سخت تموم شد
فقط نمی دونم چرا این مدت حس نوشتن نداشتم از همه دوستای گلم معذرت می خوام که نگرانشون کردم
این مدت به وبلاگاتون سر میزدم هر از چند گاهی و می دیدم هم چیز خوب و خوشه کلی خوشحال می شدم
ولی انشالا حالا دیگه زود زود میام که دوباره نگرانم نشید
خب از این روزامون بگم براتون برید ادامه مطلب:
کیان خان هنوز 8 تا دندون داری و از دندون جدید همچنان خبری نیست ! فکر کنم دوباره مثل اون دفعه چند تا دندون و با هم در بیاری
از حرف زدنم خبری نست همونای قبلی رو هم که می گفتی دیگه نمی گی دیگه مامان و بابا و دَ دَ و اینا رو هم نمی گی
فقط آپ = آب و عــَــــــــــــــت = ساعت و میگی البته فقط به این چیزا نمی گی در روز 1000 بار میگی آپ و 1000 بار می گی عــَــــــــــــــت !!!
مثلا میخوای بگی بغلم کن هم ازاین دوتا کلمه استفاده می کنی !!! نمی دونم استعداد حرف زدنت مادر به کی رفته مطمئنا به من که نرفته
راستی وقتی بهت میگم بع بعی چی میگه می گی بَ ع البته اینقدر بامزه میگی کودم میگی که فقط خودم می فهمم منظورت چیه
دیگه جونم برات بگه بسیار حرفه ای نانای می کنی به صورتی که به هر آهنگ ریتمیکی و یا هر ضربه ای روی میز و در و دیوار به رقص در میای مثلا اگه توی خیابون یه نفر رد بشه گوشیش زنگ بخوره شروع می کنی به رقصیدن
از همه بدتر اینکه رفته بودی مراسم ختم پدرشوهر خاله ام ( خدا رحمتش کنه تازگی فوت شدن) تا رفتیم سر خاکشون آقای مداح داشت نوحه می خوندن و شما سر خاک حالا نرقص و کی برقص
بنده خداها نمی دونستن گریه کنن یا بخندن باباجان که خیلی از دستت شاکیه تاز الان بشکن زدن رو هم یاد گرفتی
آخه این همه استعداد توی قردادنت از کجا میاد؟
آهان اصلا یادم رفت بگم بهت کیان جون که چون خاله مریم برات دف می زنه و دایی علی برات نی می زنه وقتی میریم خونه مامان جون اینقدر رقاص شدی و هروقت یه چیز گرد دستت بدیم شروع می کنی دف زدن که اینقدر حرفه ای میزنی قرار شده بریم برات یه دف کوچولو بخریم و همین طور اگه یه لوله بدیم دستت سریع شروع می کنی به نی زدن و علاقه بسیار زیادی به آهنگ یه دونه انار دو دونه انار سیصد دونه مرواریدداری
بعله اینم شرین کاری های جدید که حسابی سرگرممون کردی و شادمون می کنی قربونت برم
و البته تا چشم به هم می زنم نمی دونم با چه سرعتی از صندلی های میز ناهار خوری می ری بالاو می شینی روی میز خیلی کار خطرناکی خدا رحم کنه بهمون از دست این شیطنت هات
خب دیگه از کارای جدیدت دیگه چیزی یادم نمیاد اگه یادم اومد میام برات میگم