این روزها ...
سلام به فندق کوچولوی خودم
کیان جونم نمی دونی چقدر خوشحالم از داشتنت و از اینکه کنارمی و لحظه هامو غرق لذت می کنی بعضی وقتا که خوابی اینقدر جای خالیت احساس میشه که شیطونه میگه بیام بیدارت کنم بیدارم که هستی از بس شیطونی می کنی شیطونه باز میگه برو بخوابونش خلاصه که شیطونم گیج شده از دست من تو هم فوق العاده ای با یکم لالایی و موزیک مدیتیشن راحت خوابت می بره البته تازگی ها که بزرگتر شدی یکم دیرتر این روش جواب میده باید یه روش دیگه پیدا کنم
خلاصه که خیلی خوشیم باهات عشقم مامانی فراموش نکن هرجایی که باشی و هر لحظه ای که باشه تو عزیزترینی واسمون و خیلی خیلی دوستت داریم کوچولوی من
خب از شیرین کاری های این روزات بگم که نماز می خونی خیلی باحال قشنگ لبات و تکون میدی و بعد میری سجده تازگی ها رکوع هم یادگرفتی ولی یه بار می ری به رکوع ده بار نه انقدرم بعضی وقتا طولانی نماز می خونی که حوصلمون سر میره دیگه ! قربون این عبادت های طولانیت برم
در کنار عبادت کردنت دف زدنت هم خیلی حرفه ای شده کلی غش می کنیم از خنده وقتی دف میزنی برامون اینقدر به خاله مریم نگاه کردی موقع دف زدن که حرکاتش و کامل تقلید می کنی و کلی شادمون می کنی تازه مامان جانم برات یه دف خریده که تو ادامه مطلب عکسش و برات میذارم شاید تا بزرگ شدی خرابش کرده باشی و اینجوری خاطره اش موندگار میشه برات . واسه کامل شدن ابزار موسیقیت سعیدم برات نی لبک خریده و دیگه کلی واسه خودت حرفه ای شدی وسط دف زدن شروع می کنی به نی زدن
بیشتر از قبل مستقل شدی و خودت به تنهایی کم کم داری بازی کردن و یاد میگیری و سرگرم میشی با اسباب بازی هات
راستی از همه مهمتر اینکه کم کم داری حرف می زنی مامان و دست و پا شکسته میگی و من و ذوق زده می کنی تازه فهمیدی من خیلی خوشم میاد و می پرم می چلونمت هی پشت سر هم میگی مامایی مامایی که من بازی کنم باهات ولی بابایی و دیگه حرفه ای شدی ، این چند روزم که برف می اومد هی می رفتی پشت پنجره و می گفتی بـــــــــــــَ بـــــــــــــــ َ و کلی ذوق می کردی به آدم برفی هم همین و میگی
البته فقط من می فهمم این با اون بع بع واسه ببعیت فرق می کنه ها صدای هاپو و زنبور رو هم یادگرفتی بگی
و مثل همیشه فوق العاده خوش اخلاق و مهربونی اینقدر قشنگ من و بغل می کنی و بوس می کنی که نگو البته هنوز بلد نیستی ببوسی فقط پر از آب دهن می کنی صورتم و و من عاشقتم
خب دیگه چیز خاصی یادم نیست فعلا برو ادامه مطلب که رو عکسا برات تعریف کنم
این دف ای که مامان جان خریده برات ( دایی داود از تو راه دانشگاه دیده و خریده )
این دوتا عکسم خودم خیلی دوست دارم
این جا هم رفته بودیم خونه مامان جان که بردمت یکم بیرون برف بازی کنی ولی همه اش دنبال گنجشک ها می رفتی
این روزا با جا لباسی برات خونه سرخپوستی ساختم و میری توش کلی بازی می کنی و اسباب بازی هاتم می بری توش
قربونت برم اینقدر ماهی عشقم
یه بارم رفتی بالش آوردی و خوابیدی توی خونه ات البته منم مجبور شدم بیام تو خونه ات تا خوابت ببره ها
اینجام مامان جان می خواست هی ازت عکس بگیره خودت و لوس می کردی نمی ذاشتی هرچی می گفت پاشو هی دراز می کشیدی و کلی باهم درگیر بودید
این کاپشنم جدید بابات برات سوغاتی آورده دستش درد نکنه بابای خوش سلیقه
یه روزم دوست خوبم ویداجون اومدن با سامیار خونمون کلی بهمون خوش گذشت و خندیدیم کاش بیشتر بیای پیشمون ویدا جونم
خیلی وقت بود سامیار و ندیده بودیم مردی شده بود واسه خودش و مثل کوچولویی هاش خوشگل و نانازی
کیانم کلی ذوق کرده بود و هی همدیگه رو بوس می کردن البته سامیار خیلی بوسش می کرده ولی عکس نشد بگیریم فقط این و داریم
قربونتون برم اینقدر مهربونید فسقلی ها
اینم بازی جدید این روزات
تازه سر شلنگ و می ذاری توی دهنت و نی هم می زنی باهاش دیروزم بهت یه خیارو برات حلقه ای بردیم که بخوری دیدم نشسته بودی باهاش دف می زدی
و اینم آدم برفی که با همکاری مامان جان ساختیم اونم توی اتاق و کنار بخاری گرم و دلچسب اینقدر خوب بود اینجوری توی گرما برف بازی
و اینم هنرمندی های جدید مامانی این ژله رو بدون کلاس از روی اینترنت یاد گرفتم درست کردم ولی چند روز بعدش گذاشتم پیش مامان جان و دوساعت رفتم کلاس و کلی مدل دیگه یاد گرفتم از این ژله تزریقی ها خیلی باحال بود دوستان برید یاد بگیرید دسر خوشگلی میشه البته من کار با ژله رو دوست دارم شاید شما ها خوشتون نیاد !
خب این گل ژله ای هم تقدیم به همه دوستای گلم مخصوصا ویانا کوچولو و محبوبه جون که دوباره مامان شده و کلی کیف می کنه مبارک باشه قدم نو رسیده عزیزم
ببخشید یکم طولانی شد
خدا جونم شکرت واسه همه چیز کمک کن قدر نعمت هات وبدونم