18 ماهگی
سلام پسرم ، سلام عسل ِ مامان الهیی مامان قربونت بره که روز به روز شیرین تر میشی و خواستنی تر
قربونت برم امروز که 29 اسفندو ماهگرد به دنیا اومدنت و 18 امین ماه زندگی و پشت سر گذاشتی یه روز مهمه آخه امشب ساعت 8و20 سال تحویل میشه و سال 1393 شروع میشه
امسال دومین سالیه که سال جدید و باهم شروع می کنیم خداروشکر سالی که گذشت خوب بود و کلی باهم خوش بودیم انشالا سال جدید هم واسه همه و ماها خوب و پر از سلامتی باشه و شادی
این روزا یکم دیر به دیر می رسم بیام به وبلاگ سر بزنم آخه همه وقتم و پر می کنی فسقلی و نمی رسم زودزود بیام از دوستای گلمم معذرت می خوام که نشده بهشون سر بزنم
الانم ساعت 12 شبه و شما خوابیدی من فرصت کردم بشینم پشت سیستم تازه هنوزم خونه تکونیم تموم نشده همچین آدم زرنگی هستم من
تازه همه کارامم مامانم کرده فقط یکمش و خودم انجام دادم دستش درد نکنه واقعا خیلی خیلی کمکم می کنه ممنــــــــــــــــــــــــــــــــــــونم مامانی تازه امروز رفتم واسه خودم در یک عملیات ضربتی تو 3 ساعت خرید واسه خودم اونم تو ظهر خوب شد مغازه ها یکسره بودنا دستشون درد نکنه
خلاصه که اینارومیگم که بدونی چرا دیربه دیر میام سراغ وبلاگت و خاطره هات و می نویسم
امسال واسه ات یه تقویم یه برگ طراحی کردم خیلی باحال شده غیر مامان جان هنوز کسی ندیده اتش ولی الان ازش رو نمایی می کنیم
واسه گرفتن عکس توی آتلیه رسما بیچارمون کردی خانوم عکاس می خواست همه موهای خودش و بکنه مگه یه لحظه آروم میگرفتی مادر ! با یه بدبختی این عکس و از بین 60 تا عکس انتخاب کردیم همه اش یا در حال حرکت بودی یا چشمات بسته بود یا دهنت تا نهایت باز بود یا در حال گریه بودی
خلاصه که داستانی داشتیم روز عکس گرفتن اما دستش درد نکنه عکاس هنرمندی بود بازم خوب شده اگه عکس اصلی رو می دیدید به فتوشاپ اعتقاد راسخ پیدا می کردید همتون
حالا بقیه حرفا رو چندتایی عکس در ادامه :
بله داشتم میگفتم برات شازده پسرم :
تو این ماه بیشتر حرف می زنی ، اسمای بیشتری یاد گرفتی ، توت فرنگی خیلی خیلی دوست داری و همه اش دم یخچالی و میگی دود که من بهت توت فرنگی بدم
دیگه بیشتر حیوانات و بدی کارتای دید آموز و بهت نشون میدیم خودت صداهاشون و در میاری هر کارتی رو که بر میداری وقتی هم خودم یکی از حیوانات و نام می برم کارتش و می دی بهم
با مامان جان صدا کشی تمرین می کنی ( وقتی مامان جانت معلم کلاس اول بوده باشه حتما جز برنامه هات تدریس حروف الفبا و صداکشی هم هست دیگه ) و همراهش میگی اَ اِ اُ آ او ایی
بهت میگیم بشمار برامون انگشتات و میگیر یکی یکی ولی نمی تونی بگی فقط 2 رو بلدی الهی قربونت برم قبلا اصلا تاب بازی و دوست نداشتی ولی جدیدا بیشتر وقتمون به تاب بازی میگذره و حرکات ژانگولری که روش اجرا می کنی
من و همچنان مامانم صدا می کنی با آهنگ ها و نت های مختلف بسته به حالت که شادی یا عصبانی یا در حالت لوسی یا لچ !!!
به مامان جان میگی مامادان و به داود میگی آدا................ به باباجان میگی بابادان به ماکارونی هم میگی ماکا بعضی وقتام ماکا .... رنی
به برنامه های عمو پورنگ خیلی علاقه نشون میدی و باهاشون دست میزنی تامیگه دَدَست دست و همراه با پهلون پمبه بومبالا بومبا می کنی
خلاصه که خیلی کارا یاد گرفتی و خیلی کلمه ها رو بعد ما تکرار می کنی شیرین عسلی هستی واسه خودت فدات شم
خب دیگه خیلی مامانی خسته ام چیز دیگه ای یادم نمیاد اگه یادم اومد میگم برات بعدا
فعلا چندتا عکس ببین :
این دمپایی قرمزا رو با مامان جان رفتیم خریدیم برات اولش خیلی ذوق داشتی ولی خیلی نمی پوشیش دیگه !
اینجا هم باباجان برات جوجه کبوترا رو آورده بود باهاشون بازی کنی اینقدر کیف کردی اینقدر نازشون کردی و عکس العملات باحال بود وقتی تکون می خوردن
و یاد گرفتی که توتو نوک داره و هی میگی توتو نو !
موهات خیلی بلند شده بود و نامرتب بود و تو چشممت میومد مجبور شدم خلاف میلم بریم موهات و کوتاه کنیم یخورده
اینجا موقعی بود که تو صف انتظار بودی
قراربود از کوتاه شدن موهات و بعدش ازت عکس بگیریم ولی از بس گریه کردی و جیغ کشیدی و همه جا رو بهم ریختی اصلا نشد هیچ عکسی بگیرم
تازه موهات یه طرفش کوتاه تره شده خوبه فره موهات و خیلی پیدا نیست البته خودمم یکم دست کاریش کردم بعد و کوتاه کردم نامرتبی هاشو
ولی خیلی خیلی اذیت کردی و ترسیده بودی ازشون بااینکه خیلی آرایشگاه مجهز و باحالی بود واسه هر بچه ای یه مانیتور داشت کارتون پخش می کرد و یه عالمه عروسک و ماهی و اینجور چیزا داشتن به هر بچه ای هم یه ماهی قرمز کادو می دادن ولی هیچ کدوم نتوسنت جلوی اشکات و بگیره خلاصه که روزی بود واسه خودش اون روز !
توی عکس بعدی کوتاهی موهات یکم مشخصه البته خیلی بهم ریخته اش کردی تو عکس از بس جیغ وداد کرده بودی و خودت و چسبودنه بودی به من و مامان چان اینجا حیاط آتلیه است از بس غر می زدی یکم می رفتی تاب بازی بلکه ساکت بشی ولی فایده ای نداشت !
وای این پایپون و گاز گاز کردی و نابود شد رفت واسه عیدت بود مادر چرا همچین می کنی آخه ! حالا خودم ترمیمش کردم اگه بذاری تو عید ببندم برات که خوبه وگرنه غصه می خورم چون خیلی بامزه میشی باهاش ولی چون اولین باره بهش عادت نداری اذیتت می کنه
دورت بگردم هرجور راحتی فدات شم اگه دوست نداری نمی بندیم چه کاریه آخه
خلاصه از شیطونی ها ت گفتم بذار از خوبی هاتم بگم ببین چقدر قشنگ نماز می خونی
اینم از همکاری شما در خانه تکانی عید
فرشا رو جمع کردیم بدیم بشورن واسه همین میزها و مبل ها وسط اتاق بود و تو هم شاد ازشون پایین بالا می رفتی
خب اینم از این روزها که گذشت
خدایا شکرت واسه همه چیز
عید همتون مبارک دوستای گلم و پسر عزیزم
دوستتون دارم سال خوبی داشته باشید و سال تحویل دعامون کنید