عشق من و بابایی محمد کیان جون عشق من و بابایی محمد کیان جون، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

محمد کیان پسر قشنگم

19 ماهگی همراه یه سورپرایز

1393/1/29 1:28
1,112 بازدید
اشتراک گذاری

به به سلام به پسر خوشگل و نازم سلام به یکی یدونه خونمون به چشمو چراغ خونمون ماچ

خوبی پسرم ؟ خوبی عسلم ؟ وقتی فکرشو می کنم یه روزی میای این مطالب و می خونی قند تودلم آب میشه یادت باشه همیشه دوستت دارم و عاشقتم مهم نیست چند سالت باشه و چقدر بزرگ شده باشی همیشه کیان کوچولوی منی نیشخند

این روزا فرصت نمی کنم بیام وبلاگ مثل ماه های قبل و فعلا ماهی یه بار بیشتر برات مطلب نمی ذارم ببخشید مامانی اینترنتمم یه مدت قطع بود و نشده بود درستش کنم تازه راهش انداختم دوباره 

انشالا وقتی تو بزرگ میشی دیگه اینترنت اینجوری نیست و شده یه سیستم رایگان و دائمی شاید بخندی به ماها که اینقدر با اینترنت سر وکله می زدیم واسه سرعت و قطعی و هزینه و خیلی مشکلات دیگه نیشخند

خب مامانی سال 1393 هم به خوبی و خوشی شروع شد و خدا روشکر تا حالا سال خیلی خوبی بوده و بهمون خیلی خوش گذشت 

تعطیلات نوروز خیلی خوب بود همه اش مهمونی رفتیم و گشتیم بهمون خیلی خوش گذشت بابایی هم همه تعطیلات و پیشمون بود و تنها نبودیم ماچتشویق مرسی همسر خوبم که عیدمون و قشنگ کردی برامون و پیشمون موندی قلب

این عید تو بزرگ تر شده بودی و مهمونی رفتن و درک میکردی و خیلی دوست داشتی از اینکه همه اش بیرون بودیم و تو خونه نبودیم خیلی راضی بودی و کیف می کردی و بد عادت هم شدی البته و الان باید حتما تو روز چند ساعتی و بیرون از خونه باشی !!!نیشخند

خب قربونت برم 19 ماهگی رو هم شکر خدا به خوبی سپری کردی و رفتی تو 20 ماه تشویق الهی قربونت برم ماه قشنگم ماچ 

قلب19 ماهگیت مبارک عزیزترینم قلب

حالا بریم سراغ اتفاقات این ماه که گذشت :

اول از همه اینکه همزمان داری 8 تا دندون در میاری که با دندونای قبلی کلا میشه 16 تا مروارید کوچولو و سفید

چند تایی از این 8  تا دندون از ماه قبل تاحالا در حال دراومدن الهیی بمیرم معلومه درد داره ولی هیچی نمیگی و خیلی پسر خوبی هستی

واکسن 18 ماهگی رو هم زدیم خدا رو شکر خیلی اذیت نشدی یکم تب داشتی که راحت با استامینوفن کنترل میشد و مثل تب واکسن قبلی نبود که به هیچ وسیله ای پایین نمی اومد یه روزم خیلی درد داشت پات اصلا از جات تکون نمی خوردی ولی بعد از یه روز لنگون لنگون راه می رفتی 

فقط موقعی که آقای دکتر واکسن و برات زد خیلی خیلی گریه کردی یه بارم بعدش که تازه فهمیده بودی پات در میکنه و نمی تونی راه بری خیلی گریه کردی ولی بعدش دیگه آروم بودی و فقط تا می خواستی بلند بشی و نمی تونستی می گفتی آقا اوخ اوخ اوخ 

الهیی قربونت برم هنوزم یادت نرفته و هر دفعه میای پات نشون می دی و می گی آقا ازت می پرسم آقا چیکار کرده میگی اوخ اوخ  اوخ ماچ کاش زودی فراموش کنی و باعث نشه که از دکتر بترسی

دیگه اینکه هنوز فقط کلمه میگی و نمی تونی بزاریشون کنار هم بابات و هم بعضی وقتا میگی بهش بابایی بعضی وقتام با همون لحنی که من صداش می زنم بهش میگی عَـــــــــــــبد... باباتم که همه اش دلش ضعف میره برات 

باباجان و خیلی خیلی قشنگ صدا میزنی و با یه عالمه ناز و ادا میگی بابا دانـــــــــــــــــ بابادانــــــــــــــــ و این باعث میشه هرچی می خوای برات آماده کنه باباجان و هرچی میگی بگه چشم 

راهش و یاد گرفتی ناقلا که چجوری دل باباجان و ببری خنده

 و همچنان روزی 2میلیون بار میگی مامانــــــــــــــــــــــــــــــ مامانـــــــــــــــــــــــــــ  و من و دیونه می کنی  خنده  دیونه که میگم ایهام داره ها 

خب دیگه برو ادامه مطلب یه عالمه عکس داری و یه سورپرایز 

خب اول از همه سفره هفت سینمون که عاشق این بودی سنجد ها و سکه ها رو باهم قاطی کنی و برنامه ای داشتی باتون واین سفره هفت سین بیچاره 

هفت سین

اینم یکی از عکسای قبل از مهمونی رفتن 

امسال خیلی ازت عکس نگرفتم اصلا با سفره هفت سینم عکس نداری تو سیزده بدر و باغ هم که توعید رفتیم عکس نداری چون خیلی خوشت نمیاد ازت عکس بگیرم منم اصرار نمی کنم بهت بیشتر وقتا حوصله عکس گرفتن نداری نمی دونم چرا 

کیان الهی من دورت بگردم با اون تیپت و اون موهای فرفریت خنثی

اینم از بازی که بابایی باهت میکنه وخیلی خطرناکه و تو عاشقشی سوالنیشخند

بازی باباییاینم شد بازی آخه ؟! لبخند کلا به بازی های خاصی علاقه نشو میدی مثلا به باز و بسته کردن هزار باره در میز تلوزیون   و قایم شدن تواون یه ذره جا !!!

تمرکز کردن کیان

از راه نرسیده با کفش رفتی اون تو !!!

کیان در میز

خونه مامان جان که باشیم باید یا ببریمت پیش توتوها آب و غذا بدیم بهشون یا بریم تو پارکینگ سوار ماشین آم آم کنیم و نانای گوش بدیم یا سوار موتور بشی اینم بازی با موتورت

موتور سواری

این ماکارونی خوردن شازده پسر که چه کیفی کرده بودی و می خوردی دورت بگردم نوش جونت نفسم ماچقلب

ماکارونی

ماکارونی

یه شبم بابایی بردمون سرزمین رویایی اولین بار بود می رفتی فکر نمی کردم تنهایی بازی کنی و تو یه سری اسباب بازی ها بشینی ولی خیلی استقبال کردی 

حالا ایشالا زود زود می برمت بازی کنی عزیزدلم 

سرزمین رویاییسرزمین رویاییسرزمین رویاییسرزمین رویاییاز اسباب بازی های دیگه که تنهایی بازی کردی عکس ندارم فیلم گرفتم بیشتر ازت مامانی ماچ

اینم جای واسکنت 

واکسن 18 ماهگی

این لباسارو هم بابایی خریده برات سوغاتی ،  ببین اعصاب نداری دوست نداری عکس بگیرم ازت بعدا نگی چرا کم عکس دارما 

کیانما توی بالکن خونمون از بالای پشت بوم آنتن تلوزیون پیداست و بالای در آشپزخونه هم هواکش هست که از توی بالکن روشن خاموش میشه یعنی برقکاری خونه شاهکاره ها 

خلاصه که کیان خان عشق این آنتن و هواکش یا به قول خودش آتّن و اووووووووووووو و ما تازگی همه وقتمون و تو بالکن هستم و کیان به این دوتا عشق جدیدش نگاه می کنه

هر بارم انگار دفعه اوله همون قدر با اشتیاق صداشون می کنه و ذوق می کنه هرکی هم میاد خونمون حتما باید این دوتا رو تو بالکن هزار بار ببینه تا خیال آقا راحت شده

خلاصه بگم که کلافه می کنه آدمو از بس میگه آتّن و اوووووووووووووووو و قارقار آخه خیلی دور و برمون کلاغ هست و مرتب صداشون میاد 

اینم عکسای توی بالکن 

بالکن

بالکن

ببین با چه عشقی نگاه می کنی سمت آنتن ! قربون اون چشمات برم فدای اون مژه هات بشم دورت بگردم با اون موهای فرفری و نازت که عاشقشمقلب

بالکن

اینم آنتن محبوب 

 

آنتناینم جیغ و قهر واسه اینکه هواکش و روشن نکرده بودم برات نیشخند

جیغ

بالکن

اینم ذوق بعد از روشن شدن هواکش ! دورت بگردم که ذوق می کنی دستت و میگیری جلوی دهنت و می خندی پسر مودبم عاشقتم 

قربون خنده هات برم

اینم کیان و مامان جان یه روز خوبه بهاری کنار گلهای مورد علاقه من که عمرشون خیلی کمه و زودی تموم میشن  ناراحت نمی دونم اسم این گلا چیه ما بهشون میگیم آبشارطلا نیشخند

آبشار طلا

و حالا می رسیم به سورپرایز 

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

 

موهای کیان و کوتاه کردم :(

 

بعله موهای فرفری و خوشگل کیان و کوتاه کردیم به خاطر اینکه هواگرم شده بود و خیلی اذیت میشد همه اش عرق کرده بود و موهاش و می کشید خسته اش کرده بود واسه همین با اینکه عاشق موهاش بودم رفتیم با مامان جان کوتاهشون کردیم 

تا این لحظه فقط مامان جان و دایی داود و باباش موهاش و دیدن بقیه هنوز نمی دونم موهاش کوتاه شده خیلی سورپرایز میشن چون گفته بودم کوتاه نمی کنم موهاشو حالا حالا ها ولی دیدم گناه داره 

وقتی آرایشگرموهاشو چید خیلی دلم سوخت پشیمون شده بودم ولی دیگه راه برگشتی نبود ولی بعد از تموم شدن کارش خیلی کیف کردم خیلی قیافه اش عوض شد انگار یه پسر دیگه بود اصلا پسر شد واقعا نیشخند 

فقط اولش کیان آروم بود البته تو بغل من و بدون پیش بند ولی بعد جوری گریه می کرد که کم مونده بود همون جوری نصفه نیمه بیایم بیرون از آرایشگاه در صورتی که آقای آرایشگر خیلی خوب و مهربون بود ولی کیان اصلا دوست نداشت و خیلی گریه کرد 

این عکسم دم در آرایشگاهه بعد کلی جیغ و گریه سوار اسبه شد و آروم شد 

مبارکت باشه پسرم ایشالا آریشگاه دامادیت و ببینم عسلم ماچ

کیان

این تیشرتم بابات خریده دستش درد نکنه ببین چقدرم غلدری دستات وباز می کنی و شکم و میدی جلو و می ایستی ! دهنتم پره داشتی سیب زمینی می خوردی 

نوش جونت نفس مامان

کیان

کیان

الهی قربون شکلت برم من 

اینم چند تا از هنر نمایی هات که روزانه انجام می دی نیشخند پایین بالا رفتن از تردمیل

کیان و تردمیل

 کیان و تردمیل

و رفتن توی شومینه !

کیان داخل شومینه

خب اینم از عکسای این ماه

ببخشید یکم طولانی شد و عکسا زیاد بود دیگه ماه به ماه نوشتن این چیزا رو هم داره دیگهنیشخند 

دوستای گلم مرسی که وقت گذاشتید واسه دیدن عکسا خجالت

به زودی میام به همتون سر میزنم و دوستتون دارمماچ

خدا یا شکرت به خاطر همه چیز ماچ

پسندها (1)

نظرات (9)

مــآمــآنـے کـسـرے
29 فروردین 93 17:20
عزییییز دلم اگر پیشم بود که لهش کرده بودم این وروجکو عاشق اوون عکسی ام که داره میخنده و دست گرفته جلو صورتش بخورمش من فدای این مدل قهر کردنات قربون لات بازیات سورپرایزووووو هر دو یعنی موهای کوتاه و بلند بهش میاد چه پسری ماشالله منم دوست ندارم موهای کسری رو کوتاه کنم ولی همش عرق میکنه
راضیه کرمی نیا
پاسخ
سلام عزیزم ببخشید اینقدر دیر جواب دادم سرم شلوغه و یکم هم تنبلی می کنم مرسی از این همه لطفت کسرا جون و ببوس
مامان دانیال-ویانا
30 فروردین 93 15:34
سلامممممممممم به نفسای خودم الهی دورت بگردم کیانم دلم برات یه ذره شده بود باور کن هر وقت میام نت اول بلاگفا رو باز میکنم بعد نی نی وبلاگ بعدشم همیشه سومین صفحه ای که باز میکنم وبلاگ توئه خاله ازبس دوستت دارم و دلم برات تنگ میشه این مامان خانوم تنبلت هم که خیلی دیر به دیر میاد الهی دورت بگردم هزار ماشالا بهت توی این 1ماهی که ندیدمت ماشالا کلی بزرگ تر و آقا تر شدی واااااااااااااااااای با دیدن سورپرایز که هنگ کردم الهی دورت بگردم چقدر ناز شدی چشمم کف پات چقدر مدل موت بهت میاد قرررررررربون اون شکل ماهت برم من خوش تیپ من هزار ماشالا راضیه جونم حتما حتما اسفند یادت نره هااااااااااا فدات بشم اینقدر آقایی و 8تا دندون با هم داری درمیاری قربونت برم من در مورد وکسنتم خدا رو شکر که خیلی اذیت نشدی ایشالا رفت تا 6سالگیت وای چه بازیه وحشتناکی مو به تنم سیخ شد شوشوی ما هم یه بار ویانا رو همینجوری برد بالا که اینقدر جیغ و داد کردم دیگه جرات نداره کیان جونم مامان جانتم خیلی دوست دارم خدا حفظش کنه چهره ی دوست داشتنی داره میبوسمش خوشحالم که تعطیلات بهتون خوش گذشته ایشالا همیشه شاد باشین اینم یه کامیون بوس از طرف من و دانیال و ویانا که راهی شد به طرف اصفهان واسه راضیه جون و کیان ماهم
راضیه کرمی نیا
پاسخ
الهی قربونت برم اینقدر مهربونی
مامان دانیال-ویانا
30 فروردین 93 15:36
خواهر خوبم روزت مبارک ___████__████_███ __███____████__███ __███_███___██__██ __███__███████___███ ___███_████████_████ ███_██_███████__████ _███_____████__████ __██████_____█████ ___███████__█████ ______████ _██ ______________██ _______________█ _████_________█ __█████_______█ ___████________█ ____█████______█ _________█______█ _____███_█_█__█ ____█████__█_█ ___██████___█_____█████ ____████____█___███_█████ _____██____█__██____██████ ______█___█_██_______████ _________███__________██ _________██____________█ _________█ ________█ ________█ _______█
راضیه کرمی نیا
پاسخ
عاشقتم روز تو هم مبارک
مامان مهرسنا
31 فروردین 93 13:08
مادرنه تکرار میشود.... نه تکراری... روزت مبارک
راضیه کرمی نیا
پاسخ
ممنونم عزیزم روز شما مبارک
مامان یاسین
6 اردیبهشت 93 11:47
سلام ایشالا که حالتون خوب باشه کیان جون چطوره؟ما همیشه به یادتون هستیم اما تاخیر منو بر بی مهری بی محبتی نزارین ماشالا چه قد کیان خوشکل شده مردی شده واسه خودش شیطون بلا شده از طرف من ببوسینش
راضیه کرمی نیا
پاسخ
سلام قربونت برم ما خوبیم خدا رو شکر مرسی که یادمونی و اینقدر مهربونی عزیزم یاسین جون و ببوس عزیزم
مامانی کسرا
7 اردیبهشت 93 0:02
دیدم نمیشه اینهمه مطلب ُ بخونم و نظر نذارم،بی انصافیه والا سلام،بهارتون سرسبز ،دلتون شاد ماشالله به اقا پسر عزیزتون موهاش خیلی قشنگ شده خدا حفظش کنه دست بابایی واسه اینهمه لباس قشنگ درد نکنه اتفاقا ما هم به این گلا میگیم آبشاری! روزاتون پر باشه از دلخوشی
راضیه کرمی نیا
پاسخ
سلام سودابه جون خوبی عزیزم؟ کسرا جون چطوره؟ عزیزم یه مدتی غیبت طولانی داشتم نشده بود بیام سر بزنم بهت البته میومدم ولی نمی شد نظر بذارم الان یه مدته وبلاگت باز نمیشه چرا؟ نگرانت شدیم عزیزم می بوسمت
میترا
13 اردیبهشت 93 9:23
ای جانم چقدر موهاشو که کوتاه کرده آقا شده الهی فداش
راضیه کرمی نیا
پاسخ
آره خیلی بامزه شده ولی خودم بلند بود بیشتر دوست داشتم
مامان یاسین
24 اردیبهشت 93 17:41
سلام گل پسرم خاله جون روزت مبارک
راضیه کرمی نیا
پاسخ
سلام به روی ماهت خاله جونم مرسی عزیزم
مامان یاسین
29 اردیبهشت 93 8:42
ای بابا کجایین شما این مادر و پسر سفرهای دور دور
راضیه کرمی نیا
پاسخ
ببخشید عزیزم نگرانت کردیم مرسی تماس گرفتی باهامون مهربونه من