20 ماهگی
سلام سلام صد تا سلام هزار و سیصد تا سلام
بعد از مدتها یعنی بعد از یه ماه دوباره اومدم تا برات به مناسبت و بهانه ماهگردت از شیطونی ها و شیرین زبونی هات بنویسم
دوستای عزیزم که اینقدر مهربونید و سراغم و میگیرید ازتونون ممنونم مخصوصا ویداجون و محبوبه عزیزم خیلی از همه معذرت میخوام که نتونستم بیام به وبلاگاتون سر بزنم دلم خیلی براتون تنگ شده
تازه اینترنتم وصل شده میام در اولین فرصت به همتون سر میزنم نظراتم تایید نکردم که با حوصله و فرصت جواب بدم معذرت خواهی می کنم بازم
خب بریم سر اصل مطلب یعنی فسقلی خونمون کیان جونم
عزیزم کیان جونم قند عسلم بیست ماهگیت مبارک عشقم
پسر قند عسلم دیگه قشنگ می تونی منظورت و بهمون بفهمونی و با استفاده از کلامت جداجدا حرف می زنی الهی قربونت برم که هنوز نمی تونی جمله بگی و کلمه ها رو به هم وصل کنی ولی هر کلمه ای رو بهت بگم غیر از اونایی که خیلی سخت باشه تکرار می کنی
با این شیرین زبونی هات خودت و بیشتر تو دلم همه جا کردی یه سری از کلماتی که میگی با یه تلفظ بامزه رو برات می نویسم تا اونجایی که یادم بیاد:
آدومبا = توت فرنگی سیم بوبولی = سیب زمینی عم به بلی = عمه الی آله = خاله دالو = جارو دَ دا لو = زرد آلو شابابا = شاه عباس ( طرح روی جام های ویترینمونه ) سوسوله = سرسره مَنکه = پنکه پَ پَ تو = پرستو پاشوووووووووووووووووو= پاشو بی یووووووووووووووووو = بیا زن دادا = زن دایی ندا
الان فقط اینا یادمه بعد اگه بازم یادم اومد میام اضافه می کنم برات کلمه های دیگه رو تقریبا درست میگی
خلاصه که دیگه حرف می زنی و کلی خوشحالمون می کنی قربون اون حرف زدنت برم
دیگه اینکه عاشق تبلیغ کیک شیرین نوینی و تبلیغ پفک لوسی و منم از اینترنت برات می ذارم می بینی و کلی ذوق می کنی
روزاهم باهم یه ساعتی با کالسکه یا سه چرخه ات می ریم باهم بیرون و خیلی پسر خوبی هستی اذیتم نمی کنی قشنگ میشنی تا برسیم به پارک و بری بازی
مامان جان چند وقت پیش می خواست منو صدا بزنه که بیام پیش تو بهم گفت مامانش بیا پیش کیان و همون شد که از اون روز به بعد منو صدا می زنی مامانش و دیگه نمیگی مامانم
اون هشتا دندون جدیدیتم کم کم دیگه داره به صورت کامل از لثه هات بیرون میاد و بهتر می تونی غذا رو بجوی خیلی وقته پیش سر زدن نمی دونم چرا اینقدر بیرون اومدنشون از لثه طولانی بود !!!
دیگه مامانی چیزی یادم نمیاد اینقدر روزا زود زود میگذره و من سرگرم تو ام که مثل برق میگذره
حالا برو ادامه مطلب چند تایی عکس داری کمه چون نمی ذاری ازت عکس بگیرم ولی بازم واسه یادگاری خوبه
این عکسا واسه قبل از کوتاهی موهاته که الان آتلیه بهم داده
دلم واسه موهای فرفریت تنگ شده خیلی
ببخشید خیلی کیفیت خوب نیست چون از روی عکسا با دوربین عکس گرفتم
خیلی کار این آتلیه رو دوست نداشتم ولی دیگه چاره ای نبود وقتی که می خواستم بریم عکس بگیریم خیلی فوری بود
موضوع جالب دیگه اینه که باباجان کمتر از یه ماه پیش 4 تا جوجه مرغ کوچولو که تازه از تخم در اومده بودن واسه ات آوردن و ما هم آوردیمشون خونه و تو کلی ذوق می کنی براشون ولی بیچاره ام کرده ان از بس کثیف کاری می کنن و غذا می خورن
اینم عکس روز اول و عکس الانشون مقایسه کن با اون ظرف غذاشون ببین چقدر بزرگ شدن تو کمتر از یه ماه
یکیشونم خیلی از دوربین خوشش میاد و ژست میگیره
حالا قرار شده باباجان مارو نجات بده از دست این فسقلی ها و ببرتشون خونه خودشون توی باغچه براشون یه جایی درست کنه اینجوری اذیت میشن بیچاره ها البته می برم تو بالکن بازی می کنن ولی خب مطمئنا باغچه رو بیشتر دوست دارن
یه روزم من رفته بودم توی اتاق دیدم صدات نمیاد اومد و با این صحنه مواجح شدم خدا خیلی رحم کرد که چیزی روی گاز نبود و خاموش بود
یه باره دیگه هم دیدم صدای غش غش خنده ات میاد دیدم اینجوری روی زمین خوابیدی و می خندی
اینقدر خودت ذوق کرده بودی که دوتا پستونک تو دهنته که نگو الهی من قربون این خند هات برم
فدای اون ادبت برم که دستت و میگیری جلوی دهنت و می خندی دورت بگردم
خب اینم از عکسای این ماه ببخشید که کم بودن قربونت برم
خدایاممنونم به خاطر همه نعمت هات و خوبی هات
مرسی از همه دوستای گلم