عشق من و بابایی محمد کیان جون عشق من و بابایی محمد کیان جون، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

محمد کیان پسر قشنگم

22 ماهگی

1393/4/29 13:12
818 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فندق کوچولوی من سلام عشقم بوس

عزیز دلم پسر مهربون و خوش اخلاقم بازم یه ماه دیگه گذشت و بزرگ تر شدی

هرچی بزرگتر میشی مهربونی و محبتت هم بیشتر میشه

فوق العاده اجتماعی و خوش برخوردی همین جوری توی خیابون به همه سلام می کنی حتی به لوازم خونه ام سلام می کنی خندونک اینقدر مودبی

خیلی بازی با بچه های دیگه رو دوست داری البته هنوز حس انحصار طلبی و داری و خیلی راضی نمیشی اسباب بازی هاتو قسمت کنی ولی مثل قبل هم نیستی که هر چیزی دست بچه های دیگه می دیدی می خواستی  و به زور می رفتی می گرفتی

الان مسئله مالکیت و درک می کنی تا حدودی و می دونی که هرچیزی صاحبی داره و باید ازش اجازه بگیری واسه برداشتنش و نمیشه همه چیز ماله تو باشه

مثلا قبلا گیر می دادی به مسواک بابا و همیشه می خواستی برش داری و باهاش مسواک بزنی ولی الان دیگه می دونی که هرکی با مسواک خودش باید مسواک بزنه

اینا یعنی اینکه داری بزرگ میشی و آقا میشی

خلاصه که خیلی مودبی اگه چیزی بهت بدن سریع میگی مرســــــــــــــــــــــــی بوسمحبت الهی قربونت برم من 

سوال که ازت می پرسیم خیلی خوشگل وقتی جوابت مثبت باشه میگی بـَــــــــــــــــــــــله الهی من فدات بشم 

یه بازی جدیدم می کنیم اینکه باهم یواش و در گوشی حرف می زنیم اینقدر ذوق می کنم وقتی باصدای خیلی خیلی یواش جواب می دی خندونک

دیگه اینکه تازگی ها کامیونت و هل میدی و میری وبای بای می کنی بهت میگم کجا میری می گی ســــــــــــوبر (سوپر) میگم میری خرید میگی بَــــــــــــــــــــــــــــــــــــله میگم پس شیر بخر واسه مامان میگی باشه و میری و بعد دستت و میاری مثلا شیر خریدی میدی من بخورم قه قهه

یه کیف پولم داری توش برات پول می ذارم با اون میری سوبر و خرید می کنی البته هرچی میگم باید پول و بدی و چیز بخری بازم حاظر نمیشی از پولات دست بکشی بابات وقتی می بینه رفتی یه لیوان آوردی و میگی شیر و پولم دستته میگه ای وای سر سوبر و کلاه گذاشتی پول ندادی و شیر خریدی اون وقت غش می کنی از خندهخندونک

کار جدید دیگه این روزات اینه که میری توی بالکن و دستات و می بری بالا با یه لحن باحال و یواشی میگی خودایا کومک ( خدایا کمک ) بغل الهی قربونت برم نمی دونم کِی این و یاد گرفتی آخه غذا که می خوری میگم دستات و ببر بالا بگو خدایا شکرت که فقط دستات وبالا می بری و هیچی نمیگی ولی نمی دونم این خودایا کومک و از کی یاد گرفتی ولی خیلی باحاله کلی می خندیم از دست کارات و ذوقت و می کنیم و کلا یه جایی که گیر می افتی خیلی باحال میگی کومک کومک خنده

یه کاری رو هم که بخوای انجام بدی و موفق نشی میای میگی مامانم نَ شووود ( نشد) خندونک

قربونت برم اینقدر شیرین زبونی عشقم محبت

خب دیگه چیز دیگه ای یادم نمی یاد حال چند تایی عکس از کار خطرناکی که تازگی یاد گرفتی و تن و بدن آدم و می لرزونی ترسو

کارای خطر ناک

کارای خطرناک

دوتام عکس خوشگل 

فسقلی

عزیز دلم

قربون اون چشمات برم که همه زندگیمه عشقمزیبا

خدایا شکرت به خاطر همه چیز محبت

خودایا کومک چشمک

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

نگار
30 تیر 93 18:41
سلام کیان قربونت برم که هی کارای خطرناک میکنی و ما را میترسونی ! به هر حال خیلی کارات خنده داره!
راضیه کرمی نیا
پاسخ
سلاممممممممممممممممممم مامانمم همه اش میگه کارای خطرناک نکنم ولی من شیطونم دیگه باید همه چیزو امتحان کنم
نگار
13 مرداد 93 22:35
سلام کيان قربونت برم که به همه سلام مي کني حتي به وسايل خونه ولي وسايل خونه که زنده نيستن بهشون سلام مي کني دوستت دارم
راضیه کرمی نیا
پاسخ
سلام نگار جونم خیلی خیلی دوست دارم دلم برات تنگ میشه هی سراغت و می گیرم دیروزم رفتم خونه مامان جون اونجا هی میگفتم نگال نگال
مامانی کسرا
14 مرداد 93 18:55
عزیزم، ماشالله چه بزرگ شده، چه آقا شده، چه شیطون شده از حالا اینقدر اقتصادی! خدا حفظش کنه
راضیه کرمی نیا
پاسخ
مرسی عزیزم که سر میزینی بهمون ببخشید من دیر به دیر میام بهت سر بزنم کیان فسقلی وقت نمی ذاره که برام
مــآمــآنے
16 مرداد 93 14:45
قربونش بشم انقد شیرینه
راضیه کرمی نیا
پاسخ
مرسی عزیزم