تولد مامان راضیه
سلام به همه دوستای گلم و سلام به کیان پسر خوبم 7 خرداد تولد من بود و 29 سالگی و تموم کردم و وارد سی امین سال زندگیم شدم چقدر روزا زود میگذره ........ خلاصه که این تولد اولین تولدی بود که تو هم کنارم بودی ! البته سال قبل تو دلم بودی ولی این بار فرق میکرده خیلی برنامه ها داشتم و خیلی کارا کرده بودم دختر عمه های خوبم (صدیق،سوده،مژده و زهرا ) مهمونم بودن واسه ناهار ، مامانمم زحمت کشیده بود کیک پخته بود که واسه عصر تولد بازی کنیم قرار بود بابایی هم عصری از تهران برسه و جشنمون و تکمیل کنه ولی یه اتفاقی افتاد الهیی من بمیرم صبح که بغلم بودی یه دفعه ای سرت و برگردوندی و انگشتم خورد توی چشم...
نویسنده :
راضیه کرمی نیا
20:29